خانه / تعلیم و تربیت / فیض؛ گزیده ای از مباحث جلسه 12 شرح اسفار ملاصدرا

فیض؛ گزیده ای از مباحث جلسه 12 شرح اسفار ملاصدرا

فیض؛ گزیده ای از مباحث جلسه 12 شرح اسفار ملاصدرا-1394/12/02

مدرس: مسعود تلخابی

در ادامه می فرماید «وَ الاتِّصَالُ بِالفَيضِ العُلوِيِّ الَّذِي يَزَالُ بِهِ الكَمَهُ عَن حَدَقَةِ نَفسِهِ الموجُودِ فِيهَا»؛ الاتِّصَالُ عطف می شود به إخلاصُ النِّيَةِ الإلهِيَّةِ؛ یعنی چنان که اخلاص نیّت الهی برایش سخت می شود، اتّصال به فیض عُلوی هم برایش سخت می شود؛ پس بنابر این بایستی این را به این شکل معنی کرد: وَ تَعَذَّرَ عَلَیه الاتِّصَالُ بِالفَيضِ العُلوِيِّ الَّذِي…». پس این دومین اشکال است؛ اشکال بعدی است؛ آن کسی که مُنهَمِک در لذّات دنیوی است، اولا اخلاص نیّت الهی برایش مشکل می شود، ثانیا اتّصال به فیض عُلوی برایش سخت می شود. ملاصدرا در این جا از اصطلاحی استفاده می کند که آن را بیشتر عرفا به کار برده اند، کلمه فیض از فعل «فَاضَ، یَفِیضُ» گرفته شده است؛ فَاضَ، یَفِیضُ به این معناست: در زبان عربی گفته می شود «فَاضَ الإنَاءُ»، یعنی کوزه سر ریز شد یعنی شما به کوزه ای، به ظرفی آب بریزید و آب سر ریز شود، آن وقت می گویند فَاضَ یعنی سر ریز شد؛ یا مثلا می گویند «غَادَرنَا المَكَانَ قَبلَ أن يَفِيضَ المَاءُ»؛ مکان را رها کردیم قبل از این که آب سرازیر بشود. مثلا یک جایی که سیل خیز است، سیل جاری می شود، آن جا را خالی می کنند، قبل از این که رودخانه سر ریز بشود. این کلمه را عرفا گرفته اند برای بیان یک چیزی و برای بیان یک نظریه ای. یکی از بهترین تعبیر هایی که در تبیین این نظریه وجود دارد، این تعبیر است که برایتان می خوانم؛ «مَذهَبُ یَقُول بِأنَّ جَمِیعَ المَوجُودَاتِ الَّتِی یَتَألَّفُ مِنهَا العَالَم تَفِیضُ عَن مَبدَأ وَاحِدٍ أو جَوهَرٍ وَاحِدٍ» مذهب فیض می گوید همه موجودات که عالم از آن تشکیل شده است، تمام عالم، تک تک ذرّات عالم، سرازیر می شود، سر ریز می شود از مبدأ واحد یا جوهر واحد؛ حالا یک قیدی هم دارد: «مِن دُونِ أن یَکُونَ فِی فِعلِ هذَا المَبدَأ أو الجَوهَر…» بی آن که در کار این مبدأ یا جوهر یک تراخی یا انقطاعی باشد یعنی این سرریزی به صورت پیوسته و دائمی است.
«فیض» معنی دیگری هم دارد. آن عبارتست از القاء امری در قلب به طریق الهام بدون تحمل زحمت کسب و اکتساب.
منظور ملاصدرا در اینجا فیض به معنی دوم است.
گویی فیلسوفان کمتر به این فیض اعتناء می کردند ولی ملاصدرا این مطلب را می پذیرد و در این جا می آورد. کلمه فیض در قرآن درباره دمع و سر ریز شدن اشک از چشم اطلاق شده است؛ مثلا آمده است که « وَإِذَا سَمِعُوا مَا أُنْزِلَ إِلَى الرَّسُولِ تَرَى أَعْيُنَهُمْ تَفِيضُ مِنَ الدَّمْعِ»؛ پر می شود و سر ریز می شود؛ آن هم باز فیض است.
ملاصدرا می گوید کسی که منهمک در لذات دنیوی است، به فیض علوی نائل نمی شود، و هیچ امری از ناحیه غیب به او القاء نمی گردد.
از سوی دیگر وقتی می گوید «وَ الاتِّصَالُ بِالفَيضِ العُلوِيِّ»، این نشان می دهد که می توان فیض را به دو قسم عُلوی و سفلی تقسیم کرد. یک بخش عُلوی است یعنی برتر است؛ عُلوی را می شود به صورت عِلوی هم خواند که هر دو درست است. فیض علوی از ناحیه خداوند است و غیر علوی می تواند از ناحیه ملأ اعلی (مجردات عقلی=عقول=ملائکه) باشد.

نویسنده: سهیلا جعفری

همچنین ببینید

جهانی بر لبه تیغ

جهانِ ما بر لبه تیغ قرار گرفته است.[1] کیهانِ ما در وضعیت بسیار ناپایدار و …

پاسخی بگذارید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *