گاهی گفته اند: ذهن جایگاه استقرار هوشیاریِ مغز انسان است. ذهن می فهمد، استدلال می کند، و عملی را اراده می کند. ذهن همچنین منبع احساسات و هیجانات است.
“فلسفه ذهن” درباره پدیده های ذهنی پژوهش می کند. این شاخه از فلسفه، حالتها و فرآیندهای شناختی (cognitive) و انفعالی (affective)، و عامل شناسایی اینها را مورد مطالعه قرار بدهد.
درباره عامل شناسایی این حالات نظرات مختلفی وجود دارد. شخص، روان، مغز، از جمله این نظرات می باشند.
از مشخصههای فلسفۀ ذهن، چونان یکی از شعبههای فلسفه، روش پیشاتجربی (a priori) آن است. فلسفۀ ذهن دانشی تجربی نیست، کوششی است برای درک مفهومهای دخیل در اندیشیدن دربارۀ ذهن.
این مبحث، در شکل کنونیاش، از دورۀ جدید، یعنی از قرن ۱۷، آغاز می شود؛ اما انواع مسائلی که در آن زمان و پس از آن به بحث گذاشته شدهاند در دنیای باستان و در قرون وسطا نیز کاویده و پژوهیده شدهاند. در حقیقت، هر فیلسوف بزرگ، از افلاطون گرفته تا ابن سینا و شیخ اشراق و دکارت و ملاصدرا و ویتگنشتاین (Ludwig Wittgenstein)، به بررسی جنبههای مختلف ذهن پرداخته است. این موضوع یکی از مهمترین شعبههای فلسفه و از زمرۀ موضوعهایی است که گستردهترین تحقیق دربارهاش صورت پذیرفته است.
مطالعات فیلسوفان مسلمان درباره ذهن در علم النفس آمده است. تعریفی که امروزه برای ذهن می کنند، در فلسفه شرق بیشتر با “نفس” تطبیق می کند.
مسعود تلخابی