خانه / تعلیم و تربیت / حمد (3)؛ گزیده ای از مباحث جلسه 2 شرح اسفار ملاصدرا

حمد (3)؛ گزیده ای از مباحث جلسه 2 شرح اسفار ملاصدرا

حمد (3)؛ گزیده ای از مباحث جلسه 2 شرح اسفار ملاصدرا – 1394/07/25
مدرس: مسعود تلخابی

می توان از «مقام شکر» و «مقام حمد» سخن گفت. مقام شکر و مقام حمد، با «مقام عقل» برابرند. این نکته حائز اهمیت است، و در ورود به عرصه حکمت متعالیه ضرورت دارد. کسی که به مرتبه و مقام عقل نرسیده باشد، مُجاز به ورود به آستانِ “حکمت متعالیه” نیست. یک بخش از این بحث را پیش از این در تفسیر موضوعی قرآن گفته بودم، این که قرآن در چند جا، وقتی از ادراکات انسان صحبت می کند، و از اعطاء سمع و بصر و افئده برای او سخن می گوید، می فرماید: «لَعَلَّکُمْ تَشْکُرُونَ». مانند این آیه: «وَ اللَّهُ أَخْرَجَکُمْ مِنْ بُطُونِ أُمَّهاتِکُمْ لا تَعْلَمُونَ شَيْئاً وَ جَعَلَ لَکُمُ السَّمْعَ وَ الْأَبْصارَ وَ الْأَفْئِدَةَ لَعَلَّکُمْ تَشْکُرُونَ»در آن جا عرض کردم که «لَعَلَّکُمْ تَشْکُرُونَ» یعنی این که فرد به مرتبه و مقام شکر نائل بشود یعنی به آن مقام نائل بشود که تمام آن نعمت ها، تمام آن چیز هایی را که مایه “حُسن حالش” است، آن را از خداوند بداند.
سوال: آیا منظور این است که وقتی او را ستایش می کنند و خوشحال می شود، آن را به شکر تبدیل کند؟
نه. این که انسان تمام اموری که مایه “حُسنِ حال” اوست، هوایی که تنفس می کند یا زمینی که روی آن زندگی می کند یا مناظری را که می بیند و برایش خوش می آید، غذایی که می خورد و هر چیزی را که می بیند و او را در “حُسن حال” غرق می کند، آن را ناشی از خداوند بداند؛ این را می گوییم “مقام شکر”.
در آیه، بعد ذکر حواس و أفئده می فرماید: «لَعَلَّکُمْ تَشْکُرُونَ»، به مقام شکر برسد، یعنی این مقام شکر برای بشر زمانی حاصل می شود که او این ابزار ها را به کار گرفته باشد. اگر ابزارهای ادراکی را به کار نگرفته باشد به مقام شکر هم نائل نشده است یعنی وقتی انسانی را می بینیم که به این مقام نرسیده، گویی او فاقد أفئده است، فاقد ابصار و فاقد سمع است؛ با این که دارد ولی گویی که آن ها را ندارد.
قرآن این مطلب را در چندین جا آورده است:
وقتی که از «اَلْحَمْدُ لِلَّهِ» صحبت می کند، بعد می فرماید: «بَلْ لَا يَعْلَمُونَ».
یک جا می فرماید: «بَلْ  لَا يَعْقِلُونَ»، یعنی در نمی یابند.
یعنی دریافتن مقام حمد، مبتنی بر علم و مبتنی بر مقام عقل است؛ یعنی یک رابطه تساوی بین این ها برقرار است؛ انسانی در مقام عقل است که او مقام حمد و مقام شکر را در کنار هم داشته باشد.
در آیه 75 سوره نحل آمده است:
«ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلًا عَبْداً مَمْلُوكاً لا يَقْدِرُ عَلى‏ شَيْ‏ءٍ وَ مَنْ رَزَقْناهُ مِنَّا رِزْقاً حَسَناً فَهُوَ يُنْفِقُ مِنْهُ سِرًّا وَ جَهْراً هَلْ يَسْتَوُونَ الْحَمْدُ لِلَّهِ بَلْ أَكْثَرُهُمْ لا يَعْلَمُونَ‏»
[بنده مملوكى كه بر چيزى قادر نيست نمى ‏تواند مانند كسى باشد كه آزاد است و از ثروت خود در آشكار و پنهان خرج مى ‏كند، خدا در تصرف و اختيار و نعمت دادن در جاى‏ وَ مَنْ رَزَقْناهُ‏ است و بتهاى شما در جاى‏ عَبْداً مَمْلُوكاً مى ‏باشند. … هَلْ يَسْتَوُونَ‏ استفهام انكارى است. الْحَمْدُ لِلَّهِ‏ نتيجه است از صدر آيه، همه حمدها يا جنس حمد براى خداست كه همه چيز را او عطا مى‏كند و همه موهبت‏ها از جانب او است ولى اكثر مشركان اين مطلب را نمى ‏دانند.] در سوره عنکبوت نیز آمده است:
وَ لَئِنْ سَأَلْتَهُمْ مَنْ نَزَّلَ مِنَ السَّماءِ ماءً فَأَحْيا بِهِ الْأَرْضَ مِنْ بَعْدِ مَوْتِها لَيَقُولُنَّ اللَّهُ قُلِ الْحَمْدُ لِلَّهِ بَلْ أَكْثَرُهُمْ لا يَعْقِلُونَ (عنکبوت: 63)
و اگر از آنان بپرسی: «چه کسی از آسمان آبی فرستاد و بوسیله آن زمین را پس از مردنش زنده کرد؟ می‌گویند: «الله»! بگو: «حمد و ستایش مخصوص خداست!» اما بیشتر آنها نمی‌دانند.
این آیه و آیات پیشین کسانی را که مقید به اسباب اند و از مسبب الاسباب غافل اند متذکر می شود. آنان را به این اندشه فرا می آورد که هر آنچه هست از ناحیه خداوند است. نتیجه این اعتقاد آنست که: حمد مخصوص خداوند است. این دو مطلب به خرد دریافت می شود. کسانی که این دو را درنیابند “عقل” خویش را به کار نگرفته اند.
یک حدیثی از صحیفه سجادیه برایتان بخوانم، ببینید چقدر زیبا این مطلب را توصیف می کند: «وَ الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذى لَوْ حَبَسَ عَنْ عِبادِهِ مَعْرِفَةَ حَمْدِهِ عَلى‏ ما اَبْلاهُمْ مِنْ مِنَنِهِ الْمُتَتابِعَةِ، وَاَسْبَغَ عَلَيْهِمْ مِنْ نِعَمِهِ الْمُتَظاهِرَةِ، لَتَصَرَّفُوا فى مِنَنِهِ فَلَمْ يَحْمَدُوهُ، وَ تَوَسَّعُوا فى رِزْقِهِ فَلَمْ يَشْكُرُوهُ، وَ لَوْ كانُوا كَذلِكَ لَخَرَجُوا مِنْ حُدُودِ الْاِنْسانِيَّةِ اِلى‏ حَدِّ الْبَهيمِيَّةِ، فَكانُوا كَما وَصَفَ فى مُحْكَمِ كِتابِهِ: «اِنْ هُمْ اِلاّ كَالْاَنْعامِ بَلْ هُمْ اَضَلُّ سَبيلاً»؛ ستایش خدای را که اگر بندگانش را از شناختن حمد خود باز دارد، حمد بر آن احسان ها که از نعمت هایی که پشت سر هم واقع شده است و فراوان کرد بر ایشان از نعمت هایی که پشت سر هم قرار گرفته است، در نعمت های خداوند تصرف می کردند و او را حمد نمی کردند و در رزقش غوطه می خوردند و شکر نمی کردند؛ (این عبارت خیلی زیباست) و اگر چنین بود از حدود انسانیه خارج می شدند اِلى‏ حَدِّ الْبَهيمِيَّةِ، (یعنی انگار امام سجاد علیه السلام حد و تعریف انسان را انسان حامد می داند؛ وقتی حمد را از انسان بگیرند او به مرتبه بهیمیت تنزل پیدا می کند)؛ و چنان که در محکم کتابش توصیف می کند: آن ها مانند چهارپایان اند بلکه پست تر از آن ها از جهت سبیل و راه.
طبق این برداشتی که از قرآن و این روایت می آید، انسانی که در مقام عقل است، نشانه اش این است که در مقام حمد و شکر هم هست و این انسان مجاز به ورود در مراتب بعدی، حکمت متعالیه و حکمت هایی از این قبیل است.
اگر انسان به مرتبه نطق و به مرتبه عقل برسد، نشانه این است که به مرتبه شکر و حمد رسیده است و اگر در مرتبه حمد و شکر است، نشانه این است که در مرتبه عقل است. این دو هم ارزند و در رابطه متساویان قرار گرفته اند.
سوال: کدام مقام اول به فعلیت می رسد؟
عقل وقتی به فعلیت می آید، این نشان مقام شکر و مقام حمد را هم دارد.
سوال: روایتی که از صحیفه سجادیه گفتید، آدرسش را دقیق تر می گویید؟
دعای اول، قطعه هشت تا نهم.

نویسنده: سهیلا جعفری

همچنین ببینید

فراخی حق و تنگنایی ذهن (از منظر ملاصدرای شیرازی)

در اینجا، آنچه را که هست، می گوییم: “حق و واقع”، یا “حقیقت و واقعیت”. …

پاسخی بگذارید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *