خانه / قلمرو های فلسفه / تاریخ فلسفه / انسان؛ از آغاز تا انجام

انسان؛ از آغاز تا انجام

قرآن، زندگی انسان را، از آغاز تا انجام به تصویر می کشد. خواجه نصیرالدین طوسی اخلاق ناصری را با این تبیین و تصویر آغاز می کند.
فطرت و آفرینش نخستین: خدواند، شروع به آفرینش انواع موجودات می کند، و آنها را از مطالع ابداع بر می آورد: «هُوَ الَّذِي يَبْدَؤُا الْخَلْقَ» (روم: 27)
آفرینش انسان: انسان دو بخش دارد: خلقی و امری. بخش خلقی و مادی انسان از ماده نخستین آن (هیولای انسان) آفریده می شود. خداوند ماده نخستین انسان را چهل طور در مدارج استكمال از صورتی به صورتی و از حالی به حال بگردانيد: «خمرت طينة آدم بيدى اربعين صباحا». تا صورت انسانی حاصل آمد.
چون خلقت تدریجی جسم انسان به کمال خویش رسید و “تسویه” آن تکمیل گشت، آماده پذیرش بخش امری و غیر مادی خود شد. در آیات زیر به وضوح این مراحل آمده است:
وَ إِذْ قَالَ رَبُّكَ لِلْمَلَائِكَةِ إِنِّي خَالِقٌ بَشَرًا مِنْ صَلْصَالٍ مِنْ حَمَإٍ مَسْنُونٍ، فَإِذَا سَوَّيْتُهُ وَ نَفَخْتُ فِيهِ مِنْ رُوحِي فَقَعُوا لَهُ سَاجِدِينَ (حجر: 29 – 28) [و (به خاطر بياور) هنگامی که پروردگارت به فرشتگان گفت: «من بشری را از گل خشکيده‌ای که از گل بدبويی گرفته شده، می ‌آفرينم. هنگامی که کار آن را به پايان رساندم، و در او از روح خود دميدم، همگی برای او سجده کنيد!] إِذْ قَالَ رَبُّكَ لِلْمَلَائِكَةِ إِنِّي خَالِقٌ بَشَرًا مِنْ طِينٍ، فَإِذَا سَوَّيْتُهُ وَ نَفَخْتُ فِيهِ مِنْ رُوحِي فَقَعُوا لَهُ سَاجِدِينَ (ص: 72 – 71) [و (به خاطر بياور) هنگامی را که پروردگارت به فرشتگان گفت: «من بشری را از گل می ‌آفرينم! هنگامی که آن را نظام بخشيدم و از روح خود در آن دميدم، برای او به سجده افتيد!»] این آیات سه مرحله برای آفرینش انسان ذکر می کند: خلق، تسویه، نفخ روح.
خلق: آفرینش تدریجی از ماده نخستین است.
تسویه: تمام شدن مرحله خلق است. در این مرحله آفرینش او تعدیل می شود و آماده نفخ روح می گردد. بیضاوی در معنی “سَوَّيْتُهُ” آورده است: فَإِذا سَوَّيْتُهُ عدلت خلقته و هيأته لنفخ الروح فيه. [آفرینش او را درست و راست گردانید، و او را برای نفخ روح در آن آماده کرد.] نفخ روح: تعلق روح به بدن است. “روح” که چون “خلعت صورت انسانی” است، در جسم پوشانده می شود. بدین معنی که فعلیت انسان بدان است، و انسان با آن انسان می شود. این روح از طراز عالم امر است:
يُلْقِي الرُّوحَ مِنْ أَمْرِهِ (غافر: 15)
وَ مَا أَمْرُنَا إِلَّا وَاحِدَةٌ كَلَمْحٍ بِالْبَصَرِ (قمر: 50) [و فرمان ما يک امر بيش نيست، همچون يک چشم بر هم زدن!] كُنْ فَيكُونُ (بقره: 117) و …
… كَلَمْحِ الْبَصَرِ أَوْ هُوَ أَقْرَبُ … (نحل: 77) [درست همانند چشم برهم زدن، و يا از آن هم نزديکتر] وَ يَسْئَلُونَكَ عَنِ الرُّوحِ قُلِ الرُّوحُ مِنْ أَمْرِ رَبِّي وَ ما أُوتيتُمْ مِنَ الْعِلْمِ إِلاَّ قَليلاً (إسراء : 85) [و از تو درباره «روح» سؤال می ‌کنند، بگو: «روح از فرمان پروردگار من است؛ و جز اندکی از دانش، به شما داده نشده است!»] این دو مرحله از آفرینش انسان در آیه زیر نیز مشهود می باشد:
ثُمَّ خَلَقْنَا النُّطْفَةَ عَلَقَةً فَخَلَقْنَا الْعَلَقَةَ مُضْغَةً فَخَلَقْنَا الْمُضْغَةَ عِظَامًا فَكَسَوْنَا الْعِظَامَ لَحْمًا ثُمَّ أَنْشَأْنَاهُ خَلْقًا آخَرَ فَتَبَارَكَ اللَّهُ أَحْسَنُ الْخَالِقِينَ (مؤمنون: 14)
سپس نطفه را به صورت علقه [= خون بسته‌]، و علقه را به صورت مضغه [= چيزی شبيه گوشت جويده شده‌]، و مضغه را به صورت استخوانهايی درآورديم؛ و بر استخوانها گوشت پوشانديم؛ سپس آن را آفرينش تازه‌ای داديم؛ پس بزرگ است خدايی که بهترين آفرينندگان است!
این انسان آماده تربیب و تربیت بعدی قرار می گیرد.
خداوند به انسان آنچه را که نمی دانست آموخت: «عَلَّمَ الْإِنْسانَ ما لَمْ يَعْلَمْ» (علق: 5)
و به او دستور داد، تا اعمال صالح را انجام دهد: «اعْمَلُوا صالِحاً».
مبتنی بر آگاهی و عمل صالح، مسیر تعالی برای او گشوده می شود. در این مسیر امور زیر در او محقق می گردد: “تجريد ذات”، “تهذيب صفات”، “ترقى در مدارج كمال” و “تحلى به صوالح اعمال”. بدین ترتیب او سال به سال بلکه حال به حال از مرتبه ای به مرتبه ای دیگر و از منزلی به منزلی دیگر می گذراند.
این روند تا زمان مرگ ادامه می یابد؛ آنگاه ندای «ارْجِعِي إِلى‏ رَبِّكِ» (فجر: 28) در می رسد.
به هنگام مرگ روح انسانی اخذ می شود، و بدن که محمل آن بود به تدریج متلاشی می گردد. این مفارقت در زمان و مکان مقرر انجام می گیرد: فَإِذَا جَاءَ أَجَلُهُمْ لَا يَسْتَأْخِرُونَ سَاعَةً وَ لَا يَسْتَقْدِمُونَ (نحل: 61) [هنگامی که اجلشان فرا رسد، نه ساعتی تأخير می ‌کنند، و نه ساعتی پيشی می ‌گيرند.] گویی روح انسانی به عاریت در جسم قرار داشت و به هنگام مرگ استرداد می شود.
روح صورت مستعاری بود، که در کون اول چون لباسی بر قامت هیولای نخستین انسانی پوشانده شده بود. آن هیولای نخستین به چندان تخمير و ترشيح مخصوص آن شده بود.
برای انسان دو کون است: قبل از دنیا، بعد از دنیا.
بدین ترتیب کون اول پایان می یابد.
کون دوم روز قیامت و آغاز آخرت (دنیای واپسین) است.
در وصف آن روز آمده است:
يَوْمَ هُمْ بَارِزُونَ لَا يخْفَى عَلَى اللَّهِ مِنْهُمْ شَيءٌ لِمَنِ الْمُلْكُ الْيوْمَ لِلَّهِ الْوَاحِدِ الْقَهَّارِ(غافر: 16)
[روزی که همه آنان آشکار می ‌شوند و چيزی از آنها بر خدا پنهان نخواهد ماند؛ (و گفته می ‌شود:) حکومت امروز برای کيست؟ (جواب می آید:) برای خداوند يکتای قهار است!] این جواب،‏ از حضرت مالك الملك در فضاء عالم هاى ملك و ملكوت می افتد.
در این روز موعد این آیه است: «كُلُّ شَيْ‏ءٍ هالِكٌ إِلَّا وَجْهَهُ» (قصص: 88).
مخلوقات، چنانکه بار او اول آفریدشان، برگردانده می شوند: كَمَا بَدَأَكُمْ تَعُودُونَ (أعراف: 29) [(و بدانيد) همان گونه که در آغاز شما را آفريد، (بار ديگر در رستاخيز) بازمی ‌گرديد!] بدین ترتیب حكمت «كنت كنزا مخفيا» به اتمام می رسد.
تقدیر خداوند عزیز و علیم چنین است: «ذلِكَ تَقْدِيرُ الْعَزِيزِ الْعَلِيمِ»

مسعود تلخابی

 

همچنین ببینید

حافظ و سهروردی (1)

از شمن‌های آسیای مرکزی و آلتایی تا اهالی کاهونا در اقیانوس آرام و بومیان قاره‌های …

پاسخی بگذارید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *