فلسفه

آفتاب، هنوز طلوع نکرده بود. قرارمان، درْ خروجی شهر بود. می خواستیم به کنار رودخانه برویم. همه جمع شدند، و به طرف رودخانه حرکت کردیم. رودخانه فاصله چندانی با شهر نداشت. از دور صدای آب به گوش می رسید. کم کم خود رودخانه هم دیده می شد. بساط خویش را در کنار رودخانه گستراندیم. همه ما نظری به رودخانه داشتیم. ولی این نظرها یکسان نبود. گروهی از ما به ماهی ها  و چیزهایی که از آن می توان صید کرد، نظر داشتند، و با خود تور و قلاب آورده بودند. برخی از ما را زیبایی رودخانه مسحور کرده بود. آبش، صدایش، چیزهایی که در درون آن بود، از موجودات زنده و غیر زنده. بعضی از ما کنجکاو تر بودند. می خواستند رودخانه را بهتر بشناسند، و در باره یِ آب آن و گونه های مختلف موجودات زنده اش و همینطور بستر آن، سنگ های ثابت و غلطانش و… اطلاعات و آگاهی هایی به دست آورند. پاره ای دیگر از ما، نگاه وسیع تری داشتند. پرسش های کلی تری مطرح می کردند: این رودخانه از کجا نشأت گرفته است؟ به کدام ور سرازیر است؟ آیا همیشه بوده است؟ آیا در جریانِ مداوم آن معنایی نهفته است؟ آیا قواعد و قوانینی بر کلیت این رودخانه حاکم است؟ اگر هست آنها چیستند؟ آیا تنوع موجوداتِ این رودخانه را می توان دسته بندی کرد؟ و سؤال هایی از این دست.
جهان چون رودخانه است، و ما ناظران آن. هر گروه از ما، چون سیاحت کنندگان رودخانه، نظری به این جهان داریم. با این تفاوت که خود نیز جزوی از این رودخانه ایم. ناظرانِ جهان نیز مانند شاهدان رودخانه چهار گروه اند: گروه دوم، هنرمندان اند، گروه سوم دانشمندان[1]، و گروه سوم فیلسوفان.

پی نوشت ها:
[1] – Scientist

مسعود تلخابی

همچنین ببینید

به بهانه نقد «کبوتر طوق‌دار»‌ ۲

از آرمان تا واقعیت خانم باربارا تاکمن، مورخ و متفکر آمریکایی، می‌گوید:حاکمان در عرصه حکومت، …

پاسخی بگذارید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *