خانه / فلسفه ملاصدرا / شرح اسفار ملاصدرا / گزیده ای از مباحث جلسه 149 شرح اسفار ملاصدرا
اسفار 149

گزیده ای از مباحث جلسه 149 شرح اسفار ملاصدرا

گزیده جلسه 149 شرح اسفار ملاصدرا 98/09/11

مدرس: مسعود تلخابی

بَل هُوَ فَاعِلُ الفَوَاعِل وَ صُورَةُ الصُّوَر وَ غَايَةُ الغَايَات.

بلکه وجود فاعل فواعل و صورت صور و غایت غایات است.

این جمله نتیجه جملاتی است که در سابق راجع به وجود فرموده بود که «لاَ فَاعِلَ لِلوُجوُد یَنشَأُ مِنه»، «لاَ مَادَّةَ یَستَحِیلُ هِیَ إلَیه»؛ مادّه ای برای وجود نیست که از آن استحالة یافته باشد. «لاَ مَوضُوعَ هُوَ یُوجَدُ فِیه»؛ موضوعی هم نیست که در آن وجود پیدا کرده باشد. «لاَ صُورَةَ یَتَلَبَّسُ هُوَ بِهَا»؛ نه صورتی برای وجود هست که بدان متلبّس شده باشد و همین طور «لاَ غَایَةَ یَکُونُ هُوَ لَهَا». غایتی برای وجود هم نیست. این ها چیز هایی بود که «ملاصدرا» درباره وجود مطرح کرد. یک تعبیر کلی تری بیان می کند و آن تعبیر کلی تر این است که می گوید با این که این ها نیست، او «فَاعِلُ الفَوَاعِل» است. خودش فاعل ندارد ولی فاعلیت تمام فواعل از اوست. هر آن چه در این عالم عنوان فاعل را به یدک می کشد، فاعلیت خود را از وجود دریافت می کند.

صُورَةُ الصُّوَر و غَايَةُ الغَايَات معنای متلازمی دارند. چون وقتی چیزی واجد صورت است، مبتنی بر ماده ای است که تبدیل به یک صورت خاصی می شود. و بعد برای آن صورت جدید، یک غایتی هست. شما برای هر موجودی در این عالم می توانید یک مسیری را مشخص کنید که در مقاطعی از این مسیر یک پرچمی بالا زده شده است و این پرچم یک مقصدی را مشخص کرده است. مثلا در سیر انسان که از نطفه آغاز می شود و به صورت های مختلف تبدیل می شود. در آیه قرآن هست که «وَ خَلَقْنَا النُّطْفَةَ عَلَقَةً»، که آن را پرچم عَلَقَة در نظر بگیریم. «فَخَلَقْنَا الْعَلَقَةَ مُضْغَةً فَخَلَقْنَا الْمُضْغَةَ عِظَامًا» و همین طور پیش برویم تا «فَكَسَوْنَا الْعِظَامَ لَحْمًا» و إلی آخر. این ها پرچم هایی است که زده شده و دائم یک صورت جدید عارض می شود اما تمام این صورت ها یک صورت نهایی دارند و تمام این غایت ها یک غایت نهایی دارد. برای نطفه، علقه یک غایت است. وقتی به علقه رسید، مضغه تبدیل به غایت می شود. یک غایت نزدیک داریم و یک غایت دور داریم و غایت دور، غَايَةُ الغَايَات است یعنی دیگر بعد از آن چیز دیگری نیست، به خودِ وجود تبدیل می شود؛ صُورَةُ الصُّوَر است. در همین حالت ها فَاعِلُ الفَوَاعِل هم هست.

إذ هُوَ الغَايَةُ الأخِيرَة وَ الخَيرُ المَحض.

چرا خیر محض؟ چون مطلق است. وجود مطلق خیر محض است.

الَّذِي يَنتَهِي إلَيه جُملَةُ الحَقَائق وَ كَافةُ المَاهِيَات.

که تمام حقایق و همگی ماهیات بدو منتهی می شود.

نویسنده: سهیلا جعفری

همچنین ببینید

مسأله حقیقت

شرح اسفار ملاصدرا جلسه هفدهم تاریخ: 95/02/05 مدرس: مسعود تلخابی در فلسفه اسلامی از “حقیقت” …

پاسخی بگذارید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *