خانه / تعلیم و تربیت / طبقات حکماء

طبقات حکماء

حکماء اشراق درباره طبقات حُکَماء سخن گفته اند.
شیخ اشراق هم این طبقات را در کتاب هایش آورده است. شارحان حکمت اشراق هم به این مطلب پرداخته اند: حکماء ده طبقه اند:
1) طبقه اول: «حَکیمٌ الهیٌ مُتَوَغِّلٌ فی التَّألّهِ، عَدیمُ البَحث»: حکیم الهی که در تألّه فرو رفته است.
تأله سه معنی دارد: (1) خداوند را آن چنان که هست بشناسیم: أسماء و صفاتش را و أفعالش را. (1) نضو جلباب به این معنی که خود را از جسد تخلیه کند و بتواند بدین طریق وقایع و حقایق جهان غیب را ببیند. (3) سلوک در مسیر اتّصاف به اوصاف الهی؛ متصف شدن به اوصاف الهی. [شیخ اشراق] می گوید: اولین معنا از حکیم این است که مُتَوَغِّل (فرو رفته) در تأله است؛ یعنی در هر سه معنای تأله فرو رفته باشد.
پیامبران، اولیاء از مشایخِ طریقت مثل «ابو یزید بسطامی»، «سهل ابن عبدالله تُستَری» و امثال آن ها از «حَلّاج» و دیگران جزء این دسته به شمار می آیند. این ها مُتوَغِّل در تأله اند ولی عدیمُ البحث اند، بحث عقلانی در این زمینه نکرده اند.
2) «حَکیمٌ بَحّاثٌ عدیمُ التأله»: حکیم بحّاث یعنی به صورت عقلانی بحث می کند، بی آنکه توغلی در الهیّات و تأله داشته باشد. این طبقه دوم است. در این طبقه اکثر حکماء مشّائین قرار می گیرند؛ مثل «ابو نصر فارابی» ، «ابو علی سینا» و پیروان آن ها. این ها حکیم بحاث اند.
3) «حَکیمٌ الهیٌ مُتَوَغِّلٌ فی التأله و البَحث»: حکیم الهی که در هر دو هست؛ هم در تأله و هم در بحث؛ در هر دو او در حدّ أعلی قرار دارد.
می گویند: این طبقه از کبریت أحمر هم نایاب تر است. این که هم سلوک و مجاهدتی در تأله کرده باشند، هم حکیم بحاثی باشند، خیلی نادرند. شیخ اشراق می گوید: من گاهی «ارسطو» را چنین می یافتم. این عربی و ملاصدرا هم در این مسیر سلوک کرده اند.
4) «حَکیمٌ الهیٌ مُتَوَغِّلٌ فی التأله مُتِوَسِّطٌ فی البحثِ»:این طبقه قدم هایی را در عقلانیّت هم برداشته اند، ولی در حدّ متوسط، نه در سطح بالا؛ بَحّاث نیستند، مُتِوَسِّطٌ فی البحثِ است.
5) «حَکیمٌ الهیٌ مُتَوَغِّلٌ فی التأله ضعیفٌ فی البحثِ»: در تأله فرو رفته است، در بحث ضعیف است.
6) حَکیمٌ مُتَوَغِّلٌ فی البحثِ [مُتِوَسِّطٌ فی التأله]؛ اینجا دیگر «الهیٌ» را نمی آورند. زیرا با اینکه در تأله حرکت هایی کرده است، ولی متوغل نشده و به عنوان حکیم الهی توصیف نمی شود.
7) «حَکیمٌ مُتَوَغِّلٌ فی البحثِ ضعیفٌ فی التأله»: در تأله دچار ضعف است ولی در بحث متوغل است.
از این طبقه به بعد کم کم ضعیف می شوند، دیگر از حکمت فاصله گرفته می شود:
8) « طالِبٌ لِلتَّألُهِ و البَحثِ». به دنبال تأله و بحث است.
9) « طالِبُ التألهِ فقط». تنها در جستجوی تأله می باشد.
10) « طالِبُ البَحثِ فقط». تنها در جستجوی بحث می باشد.

 

مسعود تلخابی

همچنین ببینید

ثنویت وجود و ماهیت

تحلیل پدیدارها، به “ماهیت” و “وجود”، بنیادی ترین تحلیلِ متافیزیک و فلسفه اولی است. شما …

پاسخی بگذارید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *