خانه / تعلیم و تربیت / حمد (6)؛ گزیده ای از مباحث جلسه 3 شرح اسفار ملاصدرا

حمد (6)؛ گزیده ای از مباحث جلسه 3 شرح اسفار ملاصدرا

حمد (6)؛ گزیده ای از مباحث جلسه 3 شرح اسفار ملاصدرا – 1394/08/09
مدرس: مسعود تلخابی

از حمد دو نوع تلقی وجود دارد:
1) تلقی محجوبین
2) تلقی مکاشفین
منظور از محجوبین کسانی است که از دیدن حقیقت منع شده اند و در حجابند.
مکاشفین آن کسانی هستند که حقیقت برای آن ها آشکار شده است یعنی آن ها پرده محسوسات را به کناری زده اند.
در نگاه محجوبین، حمد ثناء «زبانی» است یعنی کسی را ما با دهان و زبان ستایش کنیم. مثلا کسی بگوید: «الحمد لله»، و «الحمد لله» را بر زبان براند.
سوال: پس نگوییم کسی را، فقط خدا را؟
پاسخ: وقتی می گوییم حمد برای خداوند است، این را شریعت افاده می کند، نه زبان. از لغت و زبان نمی توان استفاده کرد که حمد برای خداوند است.  کلمه “حمد” در مورد غیر خداوند هم به کار می رود. این تبیین شریعت است که می گوید حمد مخصوص خداوند است.
آن کسی که محجوب است، حمد را چه برای خداوند باشد و چه برای غیر خداوند باشد، فقط مختص و منحصر به زبان می داند، چنان که در تعریف حمد گفتیم که «ثناء باللسان»، ستایش با زبان است؛ ثناء زبانی است. اما در تلقی مکاشفین، حمد ثناء «کلامی» و «قولی» است.
ثناء زبانی که در تلقی محجوبین است از انواع موارد شکر هم هست؛ یادتان باشد گفتیم که شکر ممکن است که با زبان باشد، ممکن است با عمل باشد ولی وقتی که در تلقی مکاشفین حمد را تعریف می کنیم، ثنائی است که با کلام و قول باشد.
اما اینها چه تفاوتی با هم دارند؟
کلام و قول عام تر از لسان است. کلام و قول می تواند سه قسم باشد:
1) لسانی و زبانی
2) فعلی و عملی
3) حالی
یعنی کلام و قول بر خلاف زبان یا لفظ، معنای عام تری دارد. ما وقتی لفظ می گوییم یعنی آن اصواتی که از دهان بیرون می آید و آن اصوات حکایت از معنایی می کند اما وقتی کلام و قول می گوییم، اصوات جزئی از آن است. گاهی یک “عمل” خودش یک کلام رسایی است؛ یک “حالت” یک کلام رسایی است. مثال از حال بگویم؛ یک فردی را تصور کنید که در حادثه ای ترسیده است؛ ترسان است؛ شما به چهره اش نگاه می کنید و ترس را از حالتش می خوانید؛ حالت او حاکی از ترسش است؛ آن حالت یک کلام است، گویی می گوید که او می ترسد؛ اما او خودش بیاید و بگوید «من می ترسم»، این جمله را به زبان بیاورد، این کلام می شود، کلام لسانی؛ ولی اگر این جمله را هم به زبان نیاورد، آن حالت خود حاکی از این حالت است.
اما “کلام فعلی و عملی” هم می توانیم داشته باشیم؛ یک خطاط وقتی می نویسد، با نوشتن می گوید که من خوشنویسم، دیگر نیاز به گفتن ندارد؛ این عمل کلامی است بر این محتوا که من خوش خطم، من خوشنویسم.
طبق این تقسیم، می شود کلام و قول را به «اظهار» معنی کرد؛ آشکار کردن، ظاهر کردن یک امر پوشیده، می شود گفت: «اظهار ما فی الضمیر».
بنابرین ین کلام یا به صورت “لسانی” است یا به صورت “فعلی و عملی” یا به صورت “حالی” است.

نویسنده: سهیلا جعفری

همچنین ببینید

مسأله حقیقت

شرح اسفار ملاصدرا جلسه هفدهم تاریخ: 95/02/05 مدرس: مسعود تلخابی در فلسفه اسلامی از “حقیقت” …

یک دیدگاه

  1. سهیلا اسلامی

    بسیار عالی

پاسخی بگذارید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *