خانه / قلمرو های فلسفه / تاریخ فلسفه / معرفی سفر چهارم کتاب اسفار

معرفی سفر چهارم کتاب اسفار

سفر چهارم کتاب اسفار در “علم النفس” است. در این سفر از مبدء تکون نفس که مواد جسمانی باشد تا آخرین مقامات آن و رجوعش به غایاتِ قصوایش بحث می شود. این سفر از یازده باب شکل گرفته است.
باب اول در احکام عامّ نفس است. در این باب دو فصل وجود دارد. فصل اول در تحدید و تعریف نفس است. ملاصدرا در این فصل می گوید:
“عنایتِ” خداوند وجود جمیع ممکنات را افاده می کند. (منظور از عنایت خداوند، جامع علم و رضا و عليت است.) افاده وجود ممکنات به فیض صورت می گیرد.
در فیض اقدس الهی موجوات به ترتیب محقق می شوند: اشرف آنگاه اشرف (الأشرف فالأشرف) تا آنکه به پست ترین بسایط و پائین ترین منزلت و مقام می رسند.
در عنایت خداوند توقّفِ افاده و بخشش بر مرز و حدی که از آن گذر نکند جایز نمی باشد. از این رو امکان وجود اموری نامتناهی در حد قوه، بدون اینکه از قوه به فعل خارج گردند، باقی می ماند.
مواد جسمانی در تیرگی و تراکم (=کثافت) و سردی در مرز نهایی اند، و در پایین ترین حد قرار دارند. با این حال استکمال را می پذیرند. آنها کمال خویش را می جویند و مسیرِ تکامل خود را می پویند. پذیرش کمال برای آنان ممتنع نیست. این تکامل به واسطه تأثیر مبدء فعالی صورت می گیرد.
از مبادی فعالی که در تکامل مواد جسمانی مؤثر هستند، کواکب و ستارگان به ویژه خورشید می باشند. شعاع ها و پرتوهای این ستارگان مواد جسمانی را تلطیف و تعدیل می کند. از این رهگذر آنها پخته و معتدل می گردند. بدین ترتیب به ماده ای تبدیل می شوند برای غذا ها و خوراکی ها، و قوّه منفعلی می گردند برای تولید موجوداتی که مُهیّا برای رشد و حیات باشند. آنگاه این موجودات به شکل ها و صورت هایی در می آیند که آثار حکمت و عنایت بر آنها مترتب گردد، مانندِ حیوان و گیاه. همه این حوادث، زمانی روی می دهد که طبیعت، تمام حقوق چیزهایی را که بر آنها تقدم دارند بدهد. سایر مرکبات (در برابر عناصر) و قوای آنها از چیزهایی هستند که بر فرایند شکل گیری حیات تقدم دارند.
موجود اخسّ (پست تر) قابل و پذیرای آنچه که برتر است می باشد. زیرا ممکن، هباء و بیهوده آفریده نشده است، بلکه بدان جهت آفریده شده که به غایت اصلی خود بازگردد. بنابراین عناصر، برای قبول حیات و روح آفریده شده اند.
این عناصر، نخستین چیزی را که از آثار حیات می پذیرند، حیاتِ تغذیه و رشد و نمو و تولید می باشد، سپس حیاتِ حس و حرکت، پس از آن، حیات علم و تمییز (شناخت و شناسایی، قوه ای نفسانی که به توسط آن معانی استنباط شود.)
برای هریک از این انواع حیات، صورتی کمالی است. آثار این حیات به واسطه آن صورت کمالی و به سبب قوایی که او را خدمت می کنند، بر ماده افاضه می شود. آن صورت نفس نامیده می شود. پائین ترش نفس نباتی است و متوسط آن نفس حیوانی، و برترش نفس ناطقه.
برای این سه مرتبه، معنیِ مشترک ذاتی و حدّی جامع وجود دارد. (رک به: نظریه نفس)
باب دوم در ماهیت “نفس حیوانی” است. در این باب روشن می شود که این نفس جوهر است، و به گونه ای مجرد می باشد. در این باب پنج فصل وجود دارد.
باب سوم در ذکر قوای نباتی و افعال و احوال آنهاست. این باب متشکل از پانزده فصل است.
باب چهارم از علم نفس در احوالِ مختص به نفوس حیوانی است. چیزهایی که از نفس حیوانی نشأت می گیرند، عبارتند از: مبادی ادراکات ظاهری، مبادی ادراکات باطنی. این مبادی به عالم ملکوت بسیار نزدیک اند. مبادی حرکات ارادی. این مبادی نازل تر از مبادی ادراکات می باشند. این باب دوازده فصل دارد.
باب پنجم از علم نفس در ادراکات باطنی است. این باب پنج فسل دارد. در این فصل ها از “حس مشترک”، “خیال”، “متخیله”، “واهمه” و “ذاکره” سخن رفته است. عنوانِ سه فصل آخر عبارتست از: نفس تمام قواست. دفع این قول: «نفس جزئیات را درک نمی کند.» ذکر آراء پیشینیان درباره نفس.
باب ششم در بیان تجرد نفس ناطقه انسانی است. تجرد نفس ناطقه تام و عقلی است. در این باب از کیفیت حدوث نفس سخن رفته است. این باب دارای دو فصل است. ملاصدرا در فصل نخست می گوید: نفس ناطقه جسم و مقدار نیست. منطبع در مقدار هم نیست. وی برای اثبات این مطلب نخست یازده حجت را مطرح و بررسی می کند. آنگاه شواهد سمعی موجود در این زمینه را می آورد.
باب هفتم اندکی از احوال نفس ناطقه است. در این باب از نسبت نفس ناطقه به عالم طبیعت کاوش شده است. این باب هفت فصل دارد.
باب هشتم در ابطال تناسخ نفوس و ارواح است. در این باب چیزهایی که اصحاب تناسخ آنها را دستاویز خود قرار داده اند دفع می شود. مطالب این باب در هشت فصل آمده است.
باب نهم در شرح برخی از ملکات نفس انسانی است. در این باب از افعال و انفعال های نفس انسانی و منازل و مقامات انسان بحث شده، و روشن شده است که بعضی از قوای انسان از نظر وجودی برتر از برخی دیگر می باشد، و تجزی را کمتر می پذیرد. این باب پنج فصل دارد.

باب دهم در تحقیق معاد روحانی است. در این باب به سعادت عقلی و شقاوتی که در برابر آن قرار دارد، اشاره شده است. علاو بر این درباره سعادت و شقاوت غیر حقیقی نیز سخن رفته است. این باب یازده فصل دارد.
باب یازدهم درباره معاد جسمانی است. در این باب از احوال آخرت و مقامات آن که مرتبط به معاد جسمانی است، کاوش شده است. این باب دارای سی و چهار فصل است.

مسعود تلخابی

همچنین ببینید

به بهانه نقد «کبوتر طوق‌دار»‌ ۲

از آرمان تا واقعیت خانم باربارا تاکمن، مورخ و متفکر آمریکایی، می‌گوید:حاکمان در عرصه حکومت، …

پاسخی بگذارید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *