خانه / لغت نامه فلسفی / لغت نامه: باران

لغت نامه: باران

سعدی، مصلح الدین (شیراز ح ۶۰۶ـ ح ۶۹۱ق):
ای غره به رحمت خداوند
در رحمت او کسی چه گوید
هر چند مؤثرست باران
تا دانه نیفکنی نروید
هرچند مؤثر است باران
تا دانه نیفکنی نروید.
(مواعظ)
پارسازاده ای را نعمت بیکران از ترکه عمان به دست افتاد. فسق و فجور آغاز کرد و مبذری پیشه گرفت. فی ‌الجمله نماند از سایر معاصی منکری که نکرد و مسکری که نخورد.
باری به نصیحتش گفتم: ای فرزند! دخل آب روان است و عیش آسیای گردان یعنی خرج فراوان کردن مسلم کسی را باشد که دخل معین دارد.
چو دخلت نیست خرج آهسته تر کن
که می ‌گویند ملاحان سرودی
اگر باران به کوهستان نبارد
به سالی دجله گردد خشک رودی
عقل و ادب پیش گیر و لهو و لعب بگذار که چون نعمت سپری شود سختی بری و پشیمانی خوری.
پسر از لذت نای و نوش این سخن در گوش نیاورد و بر قول من اعتراض کرد و گفت: راحت عاجل به تشویش محنت آجل منغص کردن خلاف رای خردمند است،
خداوندان کام و نیکبختی
چرا سختی خورند از بیم سختی
برو شادی کن ای یار دل افروز
غم فردا نشاید خورد امروز
فکیف مرا که در صدر مروت نشسته باشم و عقد فتوت بسته و ذکر انعام در افواه عوام افتاده.
هر که علم شد به سخا و کرم
بند نشاید که نهد بر درم
نام نکویی چو برون شد به کوی
در نتوانی که ببندی به روی
دیدم که نصیحت نمی ‌پذیرد و دم گرم من در آهن سرد او اثر نمی‌ کند. ترک مناصحت گرفتم و روی از مصاحبت بگردانیدم و قول حکما کار بستم که گفته‌اند: بلِّغ ما عَلیکَ فاِن لَم یَقبلوا ما عَلیکَ.
گر چه دانی که نشنوند بگوی
هر چه دانی ز نیکخواهی و پند
زود باشد که خیره سر بینی
به دو پای اوفتاده اندر بند
دست بر دست می زند که دریغ
نشنیدم حدیث دانشمند
تا پس از مدتی آنچه اندیشه من بود از نکبت حالش به صورت بدیدم که پاره پاره به هم بر می ‌دوخت و لقمه لقمه همی‌ اندوخت. دلم از ضعف حالش به هم بر آمد و مروّت ندیدم در چنان حالی ریش درویش به ملامت خراشیدن و نمک پاشیدن. پس با دل خود گفتم:
حریف سفله در پایان مستی
نیندیشد ز روز تنگدستی
درخت اندر بهاران بر فشاند
زمستان لاجرم بی برگ ماند
(گلستان)

ابن خلف تبریزی، محمد حسین (قرن 11):
قطره های آب که از ابر فروچکد. بارش . کاخ . (برهان قاطع).

محمد پادشاه معروف به “شاد” (قرن 14):
باران: ترجمه ٔ مطر و با لفظ باریدن و دادن و زدن و گرفتن و خوردن و استادن و چکیدن و گذشتن مستعمل است. (آنندراج)

نَفیسی، علی‌اکبر (کرمان ۱۲۶۳ـ تهران ۱۳۴۲ق):
قطره های آبی که از ابر بر روی زمین می ریزد و سبب حصول آن تحثر بخار آبی است که ابر از آن حاصل شده و بادهائی که از روی دریا می وزد چون مقدار زیادی بخار آب با خود دارند موجب باران می شوند. و آب باران جهت آشامیدن بسیار نیکوست و صابون به خوبی در آن کف می کند و برای آشامیدن این آب را نیز با صافی باید صاف کرد. (فرهنگ نفیسی)

مُطهّری‌، مرتضی (فریمان ۱۲۹۸ـ تهران ۱۳۵۸ش):
[نمونه ای از خطاهای حواس:] مثلًا حس باصره، جسم را از دور كوچك مى‏ بيند و از خيلى نزديك بزرگتر از آنچه‏ هست نشان مى ‏دهد و يا آتش چرخان را در حال گردش به شكل دايره و قطره باران را كه از آسمان فرود مى‏ آيد به شكل خط نشان مى ‏دهد، و همچنين ساير حواس؛ مثلًا گرمى و سردى به وسيله حس لامسه دانسته مى ‏شود، اگر فرض كنيم يك دست ما گرم و دست ديگر سرد باشد و هر دو را در آب نيم گرم فرو ببريم با يك دست آن آب را سرد و با دست ديگر آن را گرم احساس مى ‏نماييم. خطاهاى حواس بسيار زياد است و انواعى دارد و در كتب علمى و فلسفى مسطور است. بعضى از دانشمندان معتقدند انواع خطاهاى حواس بالغ بر هشتصد نوع مى ‏باشد. (پاورقی های اصول فلسفه و روش رئالیسم)

همچنین ببینید

لغت نامه: وجود

فاضل تونی، محمدحسین (تون ۱۲۵۱ـ تهران ۱۳۳۹ش): حقيقت وجود گاه به معناى مصداق مقابل مفهوم …

پاسخی بگذارید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *