خانه / فلسفه / جامعه شناسی فلسفه

جامعه شناسی فلسفه

“فلسفه” و “علم” پدیده ای اجتماعی هستند. منظور از “فلسفه” و “علم” فعالیتی معرفت شناسانه است که سعی می کند ابعاد مختلفی از جهان و هستی را دریابد. پیدایش، رشد و تکامل و پارادایم های این دو تحت تأثیر شرایط اجتماعی و محیطی و تاریخی جوامع می باشد.
وجود برخی از شرایط در بعضی از جوامع مقتضیِ پیدایش و رشد فلسفه ها و علوم بوده است. در جوامعی که این شرایط وجود نداشته است، فلسفه و علم رونقی نگرفته اند. در قرون اخیر در اروپای شرقی فلسفه آن مقدار که در اروپای غربی رونق داشت، رواج نداشته است. در قرون پنجم و چهارم قبل از میلاد انسان ها در گستره وسیعی از کره زمین زندگی می کردند. اما از میان تمام آنها در یونان تمدنی شکل گرفت، و هم راه با تکامل خود پدیده های متعددی را به وجود آورد و رشد داد. این بالندگی بعد از دو سه قرن همراه با افول تمدن در آن نواحی رو به غروب نهاد.
علاوه بر ارتباط مذکور تناسب و تطابقی میان میان فلسفه ها و علوم با بسترهای جغرافیایی و تاریخی و اجتماعی آنها بر قرار است. “فلسفه” و “علم”، همچون هنر و ادبیات و حقوق و مذهب از بیخ و بن با اوضاع اجتماعی و سیاسی و اقتصادی و افکار و هدف های دوران معینی ارتباط دارند.
نمونه های مختلفی را می توان برای این آورد:
پیدایش اطلاعات منطقی در نزد دانشمندان یونانی که جویای شناسایی جهان خارجی بودند جز در محیط بی غرض و مساعد با آزادی مکتب ایونی زمان تالس ممکن نبود.
موفقیت “هندسه تحلیلی” “دکارت” در قرن هفدهم مدیون نظم و توافقی است که مشخص لوئی چهاردهم می باشد.
آثار آشفته آمپر و گالوآ قرابت نزدیک با نبوغ صاعقه افکن رمانتیک دارد.
رشد فلسفه و علوم در تمدن اسلامی هماهنگ با حوادثی است که از قرن ششم میلادی تا قرن دوازدهم و سیزدهم میلادی در آن نواحی رخ می داد.
صیرورتِ جوامع مسلمین به گونه ای رقم می خورد که در قرن دهم و یازدهم “حکمت متعالیه” در آن پدیدار شود.
کتاب های متعددی در آن زمان تحت این عنوان نگاشته شد. اما کارهای ملاصدرا استحکام و استواری بیشتری داشت.
“پوزیتیویسم” محصول بستر اجتماعی و تاریخی قرن نوزدهم اروپاست.
شیوه جهان بینی مادی یا جبری در قرن نوزدهم اروپا با پیدایش اروپای جدیدی که افکار اجتماعی آن متفاوت با دنیای قدیم بود خود به خود محو و نابود گردید.
شرایط اجتماعی قرن نوزدهم و بیستم آمریکا متناسب با “پراگماتیسم” رقم می خورد.
مراحل مختلف تاریخ علم، با ادوار متفاوت تمدن بشری ارتباط دارند، و جزو لاینفک آن هستند. مراحل تاریخ علم، همراه با ادوار متفاوت تمدن بشری، متحول می شوند. گاهی تکامل می یابند، و گاهی رو به افول می گذارند. تاریخ فلسفه و علم را نمی توان بدون تبعیت از تاریخ عمومی نوشت.
برای فهم بهتر “فلسفه” ها و “علوم” ضروری است که این بسترها شناخته گردد. وقتی کسی فلسفه ای را مستقل از بسترهای خود مورد مطالعه قرار می گیرد، هیچ وقت به آن شناخت درخور و شایسته نخواهد رسید. مطالعه هر سوژه ای می بایست در زمینه آن رخ دهد.

مسعود تلخابی

همچنین ببینید

عشق و زندگی از منظر هدایت

دلبستگی هدایت به کافکا و سارتر نشان می دهد که او، رمان های فلسفی را …

پاسخی بگذارید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *