آنارشیسم روسی

دو سال و نیم که در دانشگاه “ام گ او” مسکو ادبیات معاصر ایران و در بنیاد ایران شناسی، مثنوی مولوی، تدریس می کردم شاهد رخدادهای عجیب و تأمل برانگیزی  هم بودم. یک بار یک جوان روسی به کلاس من آمد که گویا علم سیاست و روابط بین الملل می خواند بعد از اتمام درس درحاشیه رودخانه ی کیتای گرود با هم قدم زدیم و درباره ی نخبگان روس گفت وگو کردیم. او به لنین و تروتسکی علاقه ای نداشت به باکونین وکروپوتکین گرایش داشت.  آنارشیسم باکونین وکروپوتکین رامی پسندید. سرکشی و نقض و نفی  مالکیت و دولت و مذهب مورد توجه او بود. در دفاع از باکونین و کروپوتکین استدلال های عجیب و غریبی می کرد. این جوان تجسم بخشی از روان و ذهنیت روسی بود. ذهنیت روسی پارادوکسیکال است. هم نظم آهنین را می پذیرد هم آنارشیسم را. هم بی خدایی را می پذیرد هم مذهب خشک و جزمی ارتدکس را. هم درخویشتن فروروفتن و غرب ستیزی و بسندگی  به میراث خود را می پسنددهم شیفتگی‌ به غرب ‌ و مهاجرت به اروپا را. هم درحال زیستن خیامی را می پذیرد هم برنامه ریزی اقتصادی -نظامی سفت و سخت برای آینده ی نامعلوم‌ را. همین پارادوکس هاست که باعث می شود که کسی نتواند آینده تفکر روسی راپیش بینی کند. انسان روسی همیشه مضطرب است چون نمی داند که یک ساعت بعد چه رفتاری از او و یا ذهنیت روسی سر می زند.گرایش به آنارشیسم ‌و نیهیلیسم بخشی از ذهنیت روسی است. روسها زمانی که انقلاب کردند و سفت و سخت به مارکسیسم چسبیدند باز آنارشیسم و نیهیلیسم خود را رها نکردند. مارکسیسم روسی آنارشیستی -نیهیلیستی بود، نوعی ویران گری و ناپایداری و نظم ناپذیری و تسخیر و تخریب را با تفکر مارکسیستی همراه و آمیخته کرده بود. روسیه کشور پهناوری است درنقاط مختلف کشور، نژادهای های مختلف با زبان ها و ذهنیت های مختلف، زندگی می کنند مشارکت و مساهمت و آمیختن و اختلاط فرهنگ ها و نژادها اگر به یک سنتز معقول و متعارفی منجر نشود پارادوکس ذهنی ‌ و رفتاری ایجاد می کند. امروزه باکونین و کروپوتکین چندان خواننده و خواهان ندارد جز چند ایستگاه مترو چیز چندانی به نام آنها نامگذاری نشده است. منتهی آنارشیسم -نیهیلیسم روسی نمرده است همچنان  زنده است و در ضمیر ناخودآگاه روسی به حیاتش ادامه می دهد. در هر قیام ‌ و خیزش و انقلابی که روس‌ها انجام می دهند باید سهم و نقش آنارشیسم و نیهیلیسم را هم درنظرگرفت.
نیهیلیسم روسی بیش ازاین که نفی خدا باشد نفی ارزشهاست. ارزشهایی که جهان شمول و ابدی اند نفی می شوند. شاید در حال زیستن و لذت بردن از لحظه و دم غنیمتی وشور و شیدایی و خود فراموشی و بدمستی روس‌ها ریشه درهمین تفکر آنارشیستی -نیهیلیستی داشته باشد.

مجتبی بشردوست

همچنین ببینید

“می باشد” یا “است”؟!

در هر زبانی، کلماتی وجود دارد که حاکی از مفهومِ “وُجود” و “هستی” است. این …

پاسخی بگذارید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *