[1- دانشگاه]
دانشگاه یک نهاد مدرن است که نقش و کارکرد اصلی اش بسط تفکر انتقادی و رواج مدرنیته و تحقیق و تحقق علوم و پیشبرد تکنولوژی و بالمآل توسعه اقتصادی -اجتماعی است. در ایران دانشگاه، مثل همه ی نهادهای مدرن دیگر، وارداتی بود. در دوره ی رضا شاه و فرزندش نوعی ازمدرنیسم -مدرنیسم آمرانه- تحقق یافت که ثمره اش شد بنیادگرایی و سنت گرایی دینی که هر دو این دو جریان در دهه چهل و پنجاه اوج گرفتند و در شکل گیری انقلاب و حتی بعد از انقلاب نیز میدان داری و ترکتازی نمودند.
[2 – بنیادگرایی و سنت گرایی دینی]
بنیادگرایی با فضل الله نوری در دوره مشروطه و فداییان اسلام در دهه سی و چهل شکل گرفت، و سنت گرایی دینی هم با سید حسین نصر و کربن و رنه گنون وارد میدان رقابت شد. بنیادگرایی صرفا به اجرای شریعت باور داشت و می خواست برگردد به صدر اسلام ولی سنت گرایی از باطن شریعت یعنی طریقت و حقیقت دفاع می کرد و می خواست حکمت خالده را کشف کند. نهایتا سنت گرایی هم شد مروج سلطنت و منتقد سرسخت مدرنیته و مارکسیسم.
[3 – دانشگاه در برابر بنیادگرایی]
دانشگاه هیچ گاه تسلیم بنیادگرایی و سنت گرایی نشد. بالعکس دانشگاه به ویژه دانشگاه تهران، پروژه ی مدرنیسم را با آغوش باز پذیرفت، و کوشید با تربیت نسل مدرن و آشنا با غرب، فرهنگ و علوم جدید را وارد فرهنگ بومی این سرزمین نماید.
[4 – مارکسیسم]
همپای این تحولات، مارکسیسم هم وارد عرصه ی مبارزه شد. مارکسیسم گرچه فرزند مدرنیته بود ولی عملا در تقابل با مدرنیسم موجود قرار گرفت. نسل جوان تحصیل کرده که علوم جدید را فراگرفته بود جذب جنبش های سوسیالیستی و رادیکال آمریکای لاتین و آفریقا و شوروی و چین شدند و در نقد و تحقیق نیز نوعی از نقد جامعه شناختی-تاریخی روسی را پیش می بردند،[1] که امروز منسوخ و بی رونق شده است.
[5 – نسل اول استادان دانشگاه تهران]
استادان بنام دانشگاه تهران مانند فروزانفر و همایی مروج سنت بودند، چون که تحصیل کرده حوزه بودند و به نوعی نیز «الهیات در ادبیات» را به جای «ادبیات در الهیات» تحقیق و تدریس می کردند.
[6 – نسل دوم]
نسل زرین کوب و صفا و معین نیز نوعی از گفتمان را پیشبردند که امروزه آن را ناسیونالیسم معتدل می نامند. صفا و معین تا آخر همان پروژه را ادامه دادند، ولی زرین کوب در بامداد اسلام و کارنامه اسلام از آن پروژه فاصله گرفت نهایتا به عرفان پژوهی و مثنوی پژوهی تن درداد. زرین کوب نقد ادبی را که در دهه چهل شروع کرده بود چندان گسترش نداد. بسیاری از نظریه های ادبی مانند فرمالیسم و ساختارگرایی و فمنیسم و حتی نقد مارکسیستی (آرای لوکاچ و گلدمن و گرامشی و…) در روزگار زرین کوب رونق و رواج داشتند؛ ولی زرین کوب توجهی به آنها نمی کرد.
[7 – نسل سوم]
نسل بعد مدرن تر عمل کردند، شفیعی کدکنی فرمالیسم را رواج داد اما خیلی دیر. پورنامداریان و شمیسا به نقد روان شناختی متمایل به یونگ گرایش نشان دادند. پور نامداریان مدتی بعد به نقد ساختارگرا برگشت. بعد از رواج لاکان، یونگ هم از رونق افتاد. و طرفدارانش را از دست داد. مفاهیم و اصطلاحاتی مانند آنیما و آنیموس و نقاب، سیال و شکننده و غیرعلمی و ذوقی و تأویل پذیر جلوه کردند.
[8 – نسل چهارم]
شاگردان جوانتر این استادان جلوتر رفتند و یکپارچه مستغرق در نظریه های ادبی شدند و کاملا ازسنت های ادبی فاصله گرفتند. نظریه خوانی تبدیل شد به نظریه دانی و نظریه بازی. نظریه ها به شکلی مکانیکی بر متن تحمیل شد و عملا متن خوانی فراموش شد.
[9 – نسلِ دیگر]
نسل دیگری هم در دانشگاه بود که کاری به این دعواها نداشت. بیشتر به تصحیح و خواندن متن و بلاغت و عربی دانی افتخار می کرد. این جریان هنوز در دانشگاه حضور دارد.
[10 – نسلِ دیگر: نواندیشان دینی]
در کنار همه ی این جریانات یک جریان دیگری هم هست که آن را با عنوان نواندیشی دینی یا روشنفکری دینی می شناسند. ارزش این جریان معطوف است به توانمندی اش در گفتمان سازی و بازخوانی و باز تفسیر انتقادی متون ادبی. این جریان می خواهد پلی ایجادکند بین سنت و مدرنیته. بخشی از این و بخشی از آن را بر می گیرد و سنتزی می سازد که رنگ و بوی هر دو را دارد. این جریان در عرصه ی نقد ادبی هنوز نتوانسته جریان ساز باشد. به خاطر تأویلات متنوعی که در عرصه ی دین و دینداری پدید آورده میتوان پیش بینی کرد که نواندیشی دینی در آینده، همان رویکرد «هرمنوتیک» و «پدیدارشناسی» را در تحلیل متون استمرار خواهد بخشید.
سروش، پروژه نواندیشی دینی را بسط داد و کوشید با نگرش فیلسوفان علم، به ویژه فیلسوفان تحلیلی متون دینی را بازخوانی کند. باید متذکر شویم که سروش در تحلیل مثنوی و غزلیات شمس گهگاه به نوعی نقد شهودی و باطنی و معنوی و راز آمیز هم متمسک می شود که با رویکرد فیلسوفان تحلیلی همخوانی چندانی ندارد.
[11 – آینده]
آینده را نمی توان پیش بینی کرد ولی می توان حدس زد که دانشگاه دیگر نمی تواند به رویکرد ی خاص تمایل نشان دهد. برای بقا و استمرارش باید به همزیستی مسالمت آمیز گفتمان ها تن در دهد.
پی نوشت ها:
[1] – رک برخی بررسی ها اثر طبری
مجتبی بشردوست