ابوالصلت دانی

“اَبُوالصَّلت امیّة بن عبدالعزیز بن ابوالصلت اندلسی دانی” در سال 460 ه.ق در دانیه شهری به اندلس متولد شد. او را “ابوالصلت مغربی” نیز می نامند. علم را در اندلس از جماعتی فراگرفت. از آن جمله ابوالولید وقشی قاضی دانیه بود. ابوالصلت در حکمت و ریاضیات و طبّ مهارت یافت.
در تاریخ یافعی آمده است: «وی در علوم اوایل از طبیعی و الهی ماهر بود. تصانیف زیادی دارد. دارای نظرات بدیعی است. در شناخت علم نجوم و موسیقی سرآمد می باشد.»
او شعر نیز می سرود. از این رو او را “ادیبِ حکیم” می گفتند. عماد کاتب وی را در کتاب “الخریدة” خویش یاد کرده است، و از اشعار وی آورده است. او را دیوان شعری است.
خزرجی درباره وی نوشته است: «او از اکابر فضلاء در صناعت طب و علوم دیگر می باشد. مآثر مذکور و تصانیف مشهوری دارد. در صناعت طب به درجه ای رسید که هیچ طبیبی بدان نرسیده است. برای او از معرفت ادب مقامی حاصل شد که بسیاری از ادبا بدان نائل نشده بودند. در علوم ریاضی یگانه بود، و دانش موسیقی را به نیکی می دانست.»
او مطابق گزارش ابن خلکان با مادر خویش از اندلس به آفریقا مهاجرت کرد، و در سرحدّ اسکندریه اقامت گزید. هنگامِ ورودِ او به این شهر روزِ گوسفندکشان سال 489 ه.ق بود.
ابوالصلت در اواخر عمر (حدود 506 ه.ق) به مهدیه رفت، و در همانجا درگذشت. در این شهر نزد یحیی بن تمیم بن المعز بن بادیس منزلت و مکانتی بزرگ یافت.
ابن العبری در مختصرالدول از ابوالصلت آرد که گفت: من در 510 هَ. ق. به مصر رفتم و بدانجا صحبت جرجیس طبیب انطاکی و منجم پیر، “رزق اﷲ” معروف به “نحّاس” را دریافتم.
در روز وفات او اقوال مختلفی وجود دارد:
برخی وفات او را در روز دوشنبه ماه محرم سال 529 هجری قمری دانسته اند.
به نظر بعضی دیگر در دهم محرّم سال 528 هَ. ق. درگذشت.
صاحب “الخریدة” گوید: قاضی فاضل نسخه ای از کتاب حدیقه تألیف ابوالصلت به من داد که در آخر آن نوشته بود: ابوالصلت در 12 محرم سال 546 وفات کرد.
تاریخ اخیر، زمان فوت پسر ابوالصلت موسوم به عبدالعزیز است. او در بجایة (شهری در ساحل دریای مغرب) به سال 546 هَ. ق. به درود حیات گفته است.
مدفن ابوالصلت به مهدیه در موضع معروف به مُنَستیر است.
صاحب نفح الطیب گوید: «وی شصت سال عمر کرد. بیست سال از آن در شهر اشبیلیه بود. بیست سال دیگر در آفریقا نزد پادشاهان صُنهاجی، و بیست سال هم در مصر. او در اینجا در کتابخانه آن محبوس بود. (در این مدت به مطالعه و تحقیق پرداخت) و در فنون علم پیشوا شد. علوم فلسفی و طب و “تلحین” را استوار کرد. درباره این علوم تألیفاتی دارد که به فضل و معرفت او گواهی می دهند. او مکنی به “ادیب حکیم” بود. برای اغانی آفریقایی موسیقی مناسبی قرار داد که تا کنون به نام او منسوب است.»
از تألیفات او عبارتند از:
کتاب الوجیز در علم هیئت، کتاب ادویه مفرده، کتابی در منطق موسوم به “تقویم الذهن” و کتاب انتصار در ردّ بر علی بن رضوان. (ابن رضوان کتابی در ردّ مسائل حنین بن اسحاق تألیف کرده بود.)
در ترجمه او آورده اند:
آنگاه که در مصر بود یک کشتی که بار آن مقداری خطیر مس بود در ساحل اسکندریه غرق شد. وقتی این خبر به وزیرِ افضل بن امیرالجیوش رسید، ابوالصلت گفت: اگر وسائل لازم مهیّا شود من به “علم حیل” این کشتی را با محمولات آن از دریا برآورم. وزیر فرمان داد تا آنچه را حکیم از اسباب و آلات می گوید، حاضر آورند. کشتی به وسیله آلات و ادوات فراهم آمده از جای برکنده گشت، ولی در میان کار رسنها بگسست و بار دیگر فرو شد. وزیر از دعوی ابوالصلت به خشم آمد، و امر کرد تا او را به زندان بردند. او مدتی طویل در حبس ماند، و در آنجا به مطالعه کتب و تدوین و تألیف پرداخت. او پس از رهائی به مهدیه رفت و تا گاه وفات یعنی سال 529 هَ. ق. بدان شهر اقامت داشت.

مسعود تلخابی

همچنین ببینید

ما و فلسفه اشراق ۲

عرفان ما نسب‌نامه‌ای افلاطونی دارد و این «فّلاطون خم نشین» بوده که راز حکمت را …

پاسخی بگذارید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *