خانه / قلمرو های فلسفه / فلسفه أولی / راه های خداشناسی

راه های خداشناسی

سه گروه به صورت منظم و مرتب و نظام مند درباره خداوند سخن گفته اند:
اصحاب ادیان، اصحاب عرفان، اصحاب فلسفه.
فلسفه را از زمانهایِ بسیار دور جنبه خداشناسی بوده است. فلسفه چه به وسیله یونانی ها و چه از طریق قوم اندیشمند دیگر، آراء کثیری راجع به وجود و هویت خدا ایجاد کرده است. در طول تاریخ فیلسوفان عالیقدری به مسائل مربوط به خدا توجه کرده اند. پیش از تمدن یونان، در هند و ایران و مصر افکار گسترده ای درباره خداوند وجود داشت. با طلوع تمدن یونانی و گسترش علم و فلسفه، این آراء و افکار رشد فزاینده ای یافت. بخشی از متافیزیک (مابعدالطبیعه) که توسط ارسطو تدوین شد، درباره خداوند کاوش می کرد.
در حوزه های فرهنگی نامبرده، موضوع ها و مسائل فراوانی همپا با هم وجود داشتند. آراء و اندیشه های مربوط به این موضوع ها و مسائل، همراه با هم و در ارتباط با هم دیگر رشد می کردند. در کنار این موضوع ها، خدا هم حضور داشت. فیلسوفان می کوشیدند برای مسائل راجع به این موضوع پاسخ های درخور عقلانی بیایند. برای اثبات یک اندیشه از قلمروهای دیگر هم استفاده می کردند. چون ایشان، خدا را مبدء عالم می دانستند، و سرنوشت عالم و زندگی آدمیان را به دست او می پنداشتند، از این رو خود به خود بحث درباره آن از اهمیت به سزایی برخوردار می شد.
خداوند محور اصلی تعالیم اصحاب ادیان می باشد. در میان اصحاب ادیان کسانی وجود دارند که سعی می کنند تعالیم ادیان را موافق قواعد عقلی دریابند، و آن تعالیم را به آراء و نظریات فلسفی تبدیل کنند. بدین معنی که آنها را با دلایل عقلی اثبات کنند. ایشان برای این منظور نیاز داشتند تا فلسفه را بیاموزند، و با مسائل آن سرو کار داشته باشند. از سوی دیگر، فیلسوفان هم بی رغبت به تعالیم ادیان نبودند. ایشان آن تعالیم را فرا می گرفتند، و خواه و ناخواه با مذاق خویش آنها را می فهمیدند، و تفسیر می کردند. اشتغال فزاینده اصحاب ادیان به فلسفه و اصحاب فلسفه به دین موجب شد تا علم جدیدی ظهور کند که محصول این دو قلمرو معرفتی باشد. این دانش نوظهور در ممالک اسلامی “کلام” نامیده شد.
فلسفه شاخه های فراوانی دارد. یکی از شاخه های “فلسفه اولی” یا “متافیزیک” (مابعد الطبیعه) است. فیلسوف در این دانش خدا را مورد بررسی قرار می دهد. خداوند یکی از موضوعات مطرح در این دانش می باشد.
در میان اصحاب ادیان و اصحاب عرفان همواره کسانی بوده اند که سعی دارند اعتقادات خود را از دایره استدلالات خشک متافیزیکی بر کنار دارند. ماتریدیه، اشاعره، صوفیه و پیروان مکتب تفکیک از این دست هستند. این فِرَق و مذاهب سعی می کنند عقاید خویش را درباره خدا با آراء فلسفی در نیامیزند، و آنها را در قالب های مابعدالطبیعی نریزند.
همه این فرق و مذاهب با رویکردها و روش های مختلفی که دارند، درباره “حقیقت الحقایق” و مبدء تمام موجودات و “مبدء المبادی” سخن می گویند. با این تفاوت که گروهی آراء و اقوال خویش را بر تعالیم ادیان و انبیاء بنا می نهند، و برخی آنها را بر اصول متقن مابعدالطبیعه مبتنی می کنند، و گروه سوم آنها را بر تصفیه و تزکیه نفس، آنگاه بر کشف و شهود برپا می کنند. در این میان گروهی هستند که سعی می کنند این مسیرهایِ معرفت را از هم دیگر تفکیک کنند، و جماعتی سعی در تطبیق این راه ها دارند.

مسعود تلخابی

همچنین ببینید

حافظ و سهروردی (1)

از شمن‌های آسیای مرکزی و آلتایی تا اهالی کاهونا در اقیانوس آرام و بومیان قاره‌های …

پاسخی بگذارید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *