خانه / نوشته های تازه / در باب جُستار‌نویسی

در باب جُستار‌نویسی

از قرن پانزدهم میلادی به بعد که دیوارهای نمور و جلبک بسته کلیسا ترک برمی‌داشت، در فضای فکری غرب، ‌نوعی از «تفّرد و فردگرایی» در حال تکوین بود که نسبتی با آن «من نامه‌» های انسان پیش از خود نداشت. این «منِ اندیشنده‌‌» به رغم آن «منِ» جزم اندیش سنتی، بیشتر اهل شک و نسبیت بود تا ایمان و یقین. به همین دلیل نه «منِ» غزالی در المنقذ من الضلال و نه «منِ» آگوستین قدیس در اعترافاتش قرابتی با این «منٍ» عرفی و مدرن نمی توانست داشته باشد. نخستین بار «میشل دو مونتنی» فرانسوی بود که در قالب گزاره‌ متواضعانه‌ای گفت: «من چه می دانم؟!» کمی پس از او، ‌دیگر هموطنش دکارت نیز گزاره معروفش را بر مبنای «من» بنا کرد و گفت:«می اندیشم پس هستم».
شکل گیری چنین نظرگاه سوژه محوری، هنر و ادبیات را نیز دستخوش تغییر کرد؛ رمان شروع به جوانه زدن کرد، نقاشی‌ها و پیکر‌تراشی‌های اومانیستی،‌ جانشین شمایل نگاری‌های گذشته شد و البته قالب مهم دیگری پا گرفت که نه کتاب بود و نه رساله، ‌بلکه نوعی قالب ادبی و روایی بود که میشل مونتنی فرانسوی، خالق این نوع نوشتار، آن را Essay می‌نامید؛ کلمه‌ای که بعدها به زبان انگلیسی نیز راه یافت. مونتنی در خلوت خود‌خواسته‌اش، از من شخصی‌اش می‌نوشت؛ نوشته‌هایی که نه از جنس خاطره و زندگی نامه نویسی بود و نه حدیث نفسی از نوع اعترافات، بلکه بیان «مزاج نفسانی خود نویسنده»‌بود؛ انسان انضمامی گوشت و پوست و استخوان‌داری که از «منِ جمعی» منتزع شده و از خویشتن خویش می‌نویسد. جان کلام مونتنی در این شبه مقالات،که توسط استاد سمیعی گیلانی به «تتّبعات»‌ ترجمه شده، عبارت است از:
«طرد همه افکار فریبنده، قبول سرنوشت انسانی فارغ از چشم‌انداز مسیحی و احترام به انسان»، و به طور کلی تبیین نگرشی که بعدها اومانیسم نامیده شد.
این نوع از نوشتار که از پرسپکتیو شخصی نویسنده روایت می شد با توجه به ایجاب روح زمانه، روی در تزاید نهاد. در انگلستان، ‌فرانسیس بیکن شروع به نوشتن مقالات و جستارهایی کرد که از شاهکارهای نثر انگلیسی به شمار می رود. مقالات بیکن در عین ایجاز چنان پر‌مغز بود که ویل دورانت راجع به یکی از آنها می گوید؛ بیکن موفق شده است کتابی را در یک بند بگنجاند. بعدها در آلمان، کانت مقاله معروف «روشن نگری چیست؟»‌ را در قالب مقاله‌ای در یکی از نشریات منتشر کرد؛ فیلسوف فحلی مانند نیچه، ‌در بسیاری از کارهای مهمش از جمله «فراسوی نیک و بد»‌ عملا در موضوعات مختلف جستار‌نویسی کرده است و حتی در قرن بیستم نیز اهالی مکتب فرانکفورت جستار‌نویسان قهاری بوده‌اند.
در ایران ترجمه Essay به زبان فارسی، مانند بسیاری از اصطلاحات مدرنیته خالی از خلل و خطا نبوده است. از آنجایی که در زبان فارسی از دیرباز به هر نوع نوشته و سخن و قال و مقالی، کلمه عربی «مقالت»‌ یا همان «مقاله» گفته می‌شد، این لفظ توسعاً و تسامحاً به Essay نیز اطلاق گردید که چندان وافی به مقصود نبود و در اساس مقاله اسم عامی گردید که شامل همه قالب‌های کوتاه و بلند نوشتار می‌شد؛ عده‌ای نیز به تعریض نویسندگان چنین مطالبی را «چیز‌نویس»‌نامیدند!
اما بعضی از بزرگان مانند داریوش آشوری و مصطفی ملکیان این دست از نوشته‌ها را به جای مقاله،«جستار» یا «جستاره» نامیدند و از آن جمله استاد ملکیان که خود نیز تتبعاتی در این حوزه دارند، ویژگی هایی برای جستار برشمرند که یادآور سبک نوشتار مونتنی است. از جمله اینکه در جستار باید تلقی و احساسات و آرمان فردی و شخصی نویسنده یا همان «جوهر فردیّت» او نمایان باشد و برخلاف پژوهش‌های خشک و عبوس آکادمیک (paper) نیازی به نشان دادن راه‌ها و دهلیزهای رسیدن به نتیجه نیست و آوردن نتیجه و تفسیر شخصی آن، کفایت می کند.
بدیهی است در فرهنگی که پرداختن به کلیات و خوارداشت «منٍ شخصی» از ویژگی های غالب آن بوده است، جستار‌نویسی مجال فراخی است تا نقد و نظرهای شخصی یا سوژه در قالبی مینی‌مال و روایی، بروز و ظهور پیدا کند. روزگاری عرفای ما از «خود نوشتن» را نوعی تفرعّن و انانیّت می دانستند و به مریدان خود توصیه می کردند که حکایت نویس نباشند و چنان باشند که دیگران حکایت آنها را بنویسند (نقل به مضمون از ابوسعید ابوالخیر) حال آن که در زمینه و زمانه مدرنی که ما نیز به ناچار به سوی آن پرتاب شده‌ایم، نوشتن از پنجره شخصی نه تنها تکبر و تفرعن نیست بلکه ضرورتی است که در آن، نوشته و نویسنده یکی می‌شوند و فردیت انسان اهمیت می یابد. اتفاقا به عکس شیخ میهنه، نیچه بر‌آن‌است: برای آنکه خالق معنا در زندگی خود باشیم می بایست به قهرمانان زندگی خود مبدّل شویم و به تعبیر بهتر به عنوان شخصیت اصلی رمان زندگی خود، حکایت نویس زندگی خودمان باشیم.

مهدی نصیری

همچنین ببینید

به بهانه نقد «کبوتر طوق‌دار»‌ ۲

از آرمان تا واقعیت خانم باربارا تاکمن، مورخ و متفکر آمریکایی، می‌گوید:حاکمان در عرصه حکومت، …

پاسخی بگذارید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *