خانه / تعلیم و تربیت / حیات دنیا و حیات طیبه؛ گزیده ای از مباحث جلسه 11 شرح اسفار ملاصدرا

حیات دنیا و حیات طیبه؛ گزیده ای از مباحث جلسه 11 شرح اسفار ملاصدرا

حیات دنیا و حیات طیبه؛ گزیده ای از مباحث جلسه 11 شرح اسفار ملاصدرا- 1394/11/10

مدرس: مسعود تلخابی

این آیه را آن روز هم خواندم که «أَطیعُوا اللَّهَ وَ الرَّسُولَ لَعَلَّکُمْ تُرْحَمُونَ»؛ شاید مورد رحمت خداوند قرار گرفتید؛ این رحمت متعلّق به یک سلوک است؛ این که یک مسیر نظری و اعتقادی را طی کرده باشد و این که یک مسیر عملی را طی کرده باشد تا به این جا برسد. مختصه ای که در این جا [حیات طیبه] و تفاوتی که در این جا [حیات دنیا] وجود دارد، این است که آن کسی که در این مرتبه [حیات دنیا] است، قادر به درک انسان در این مرتبه [حیات طیبه] نیست. اصلا لذت های این انسان [انسان در مرتبه حیات طیبه] برای این انسان [انسان در مرتبه حیات دنیا] قابل درک نیست. شیخ بهائی در تفکیکی که صورت داد، گفت که آن کس که در [مرتبه] لعب است، لذت های این [مرتبه لهو] را نمی فهمد و وقتی رسید به مرتبه لهو، لذت های دوره لعب برایش خنده آور می شود و وقتی رسید به مرتبه زینت، لذت های دوره لهو برایش خنده آور می شود و همین طور تفاخر؛ می گوید آن کسی که از لذت های حیات دنیا، فراتر رفت، دیگر آب دهان می اندازد (این تعبیر، تعبیر شیخ بهائی است) به آن لذت هایی که در این جا [حیات دنیا] وجود داشت و این یک انسان دیگری است و لذت های دیگری دارد؛ گاهی از حیات طیبه به حیات معقول هم تعبیر می شود. یکی از مهم ترین ویژگی ها و مختصه های حیات طیبه، «قناعت» است؛ همان چیزی است که در آیه «لَنُحیِیَنَّهُ حَیاةً طَیِّبَةً» که نوشتم، روایاتی داریم که حیات طیبه را به قناعت، تفسیر کردند و این قناعت چیزی است که برای انسان در این جا [مرتبه حیات دنیا] قابل فهم نیست؛ نمی تواند بفهمد که اصلا قناعت یعنی چه. کسی که در این جا [مرتبه حیات طیبه] قرار می گیرد، تفکرش، نوع نگاهش به جهان دگرگون می شود و آن چیزی که برای او لذت می شود برای این [کسی که در مرتبه دنیاست]، لذت نیست.
آیاتی هست که به نظر می رسد، ملاصدرا این تعبیرات را از این آیات استخراج کرده تا مطلبش را بگوید. من آن چیز هایی را که این جا هست، ترجمه می کنم؛ می گوید: «إنَّ السَّعَادَةَ رُبَّمَا يُظَنُّ بِهَا…»؛ سعادت چه بسا چنین گمان می شود از آن….
کلمه ظنّ در اصطلاح به اعتقاد راجح می گویند؛ یقین نباشد ولی بالاتر از تردید باشد؛ اما در لغت عرب، هم به معنای اعتقاد راجح به کار می رود و هم به معنی یقین به کار می رود؛ هر دو برای ظنّ در لغت آمده است. این جا می توانیم اعتقاد راجح یا یقین، هر دو را بگیریم؛ چون این جا ملاصدرا به معنای لغوی اش به کار برده است. «إنَّ السَّعَادَةَ رُبَّمَا يُظَنُّ بِهَا أنَّهَا الفَوزُ بِالدَّرَجَاتِ الحِسِيَّة وَالوُصُول إلَى الریَاسَاتِ الخِيَالِيَّة»؛ یعنی بعضی ها یقین می کنند که همانا سعادت رسیدن به درجات حسی است و رسیدن به ریاست های خیالی است که جلسه گذشته خیالی بودن ریاست را برایتان توضیح دادم.
«وَمَا أبيَنَ لِمَن تَحَقَّقَ الأمُورَ وَتَفَطَّنَ بِالمَعَارِف..»؛ و چه قدر روشن است برای کسی که در امور به مرتبه تحقّق و تحقیق رسیده است و در معارف کاوش کرده است….
یکی از آن کلماتی که بار ارزشی بسیار بالایی در متون فلسفی و عرفانی ما دارد، کلمه «معارف» است. یک بار مفصّل خواهم گفت که معارفی که این ها می گویند، منظور چیست ولی وقتی که می گویند معارف، یک بار ارزشی بسیار بالایی دارد یعنی بالاترین چیزی که انسان می تواند بشناسد و به دست بیاورد.
می گوید: آن هایی که در امور متحقّق شده اند و در معارف کاوش کرده اند، می دانند و چه قدر برایشان روشن است «أنَّ السَّعَادَاتِ العَاجِلِيَّة…»، که سعادت های عاجلی….
عَاجِلِيَّة به معنای زودگذر است. عَاجِلِيَّة آن چیزی است که در قرآن هم «عَاجِلَة» آمده است و گویی ملاصدرا این کلمه را از قرآن گرفته است.
«واللَذَّاتِ الحِسِّيَّةِ الفَورِيَّة لَيسَ شَي‏ءٌ مِنهَا سَعَادَةً حَقِيقِيَّة»؛ و لذت های حسی فوری، سعادت حقیقی نیستند.
طبق تعریفی که ملاصدرا می آورد، یک تفکیکی این گونه ایجاد می کند:
– سعادت حقیقی.
– چیزی که سعادت پنداشته می شود:
1) لذات حسی
2) ریاسات خیالی
می گوید این دوتا یک چیز نیستند. آن چیزی که پیش اکثریت سعادت پنداشته می شود، رسیدن به لذات حسی و ریاسات خیالی است. لذات حسی، ادراک حسی چیز هایی که ملائم با طبع انسان هاست. ریاسات خیالی هم گفتم که اصلا ریاست طبق دیدگاه فلاسفه، یک امر اعتباری است و امر واقعی نیست؛ می گوید این دو تا را گمان می کنیم که سعادت است ولی این ها سعادت نیستند. این دو تا را می گوید که «لَيسَ شَي‏ءٌ مِنهَا سَعَادَةً حَقِيقِيَّة»؛ نیست چیزی از این دوتا سعادت حقیقی. حالا این که سَعَادَةً حَقِيقِيَّة را می آورد، باید بگوید که این سَعَادَةً حَقِيقِيَّة پس چیست؟

بعد یک عبارت دیگری می آورد، می گوید: «وَلا نَیلُهَا بَهجَةً عَقلِيَّة»؛ تعبیر، تعبیر قابل تأملی است؛ خیلی فیلسوفان به کار می برند. «لا نَیلُهَا» در نسخه های دیگر اسفار به صورت «لا یَنَالُهَا» هم آمده است. آن جا می گوید لا یَنَالُهَا بَهجَةً عَقلِيَّة یعنی نمی رسد آن لذت های حسی و ریاسات خیالی به بهجتی عقلی. اما اگر لا نَیلُهَا، باز می شود این: و نه به وسیله آن ها به بهجتی عقلی برسد؛ یا به این صورت است که لَيسَ شَي‏ءٌ مِنهَا سَعَادَةً حَقِيقِيَّة وَلَيسَ شَي‏ءٌ مِنهَا بَهجَةً عَقلِيَّة، که این بهجت عقلی نیست.

نویسنده: سهیلا جعفری

همچنین ببینید

به بهانه نقد «کبوتر طوق‌دار»‌ ۲

از آرمان تا واقعیت خانم باربارا تاکمن، مورخ و متفکر آمریکایی، می‌گوید:حاکمان در عرصه حکومت، …

پاسخی بگذارید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *