خانه / قلمرو های فلسفه (صفحه 19)

قلمرو های فلسفه

مارتین هایدگر؛ کتابِ “هستی و زمان”

کتاب “هستی و زمان”، تألیف مارتین هایدگر (۱۸۸۹ـ۱۹۷۶)، در سال 1927 به آلمانی در سالنامۀ فلسفه و مطالعات پدیده‌شناختی منتشر شد. مسألۀ محوری این کتاب، پرسش از معنای هستی است. همان پرسشی که ذهن فیلسوفان را از نخستین سپیده‌دمِ فلسفه تاکنون به خود مشغول داشته است. اما هایدگر رویکرد متفاوتی …

ادامه نوشته »

اخلاق؛ نظریه های اخلاق؛ نظریه بنتام

رفتار های انسانی را با اوصاف “خوب” و “بد” توصیف می کنیم. توصیف های ما بر چه مبنایی است؟ مطابق چه معیاری رفتاری را “خوب”، و رفتاری را “بد”، می نامیم. آیا این معیارهای ما درست است؟ ارزیابی های ما باید بر چه پایه و معیاری قرار بگیرد؟ جِرِمی بنتام …

ادامه نوشته »

انسان / ناطق؛ انسان: حیوان ناطق

منطقیین انسان را به “حیوان ناطق” تعریف کرده اند. سیف الدین آمِدی (م 623) می نویسد: «حد تام آنست که مطلوبْ از غیر خود با تمییزی ذاتی متمایز شود…» آنگاه تعریف انسان را شاهد می آورد و می نویسد: «انسان حیوان ناطق است.» سپس می گوید: «این تعریف شامل ذاتیات …

ادامه نوشته »

جامعه؛ جامعه در مکتب ارگانیسیسم

مکتبِ «ارگانیسیسم» اجتماع را یک ارگانیسم بزرگ (Hyperorganism) می داند. مطابق این نظر هر ارگانیسم دارای یک ساختار (structure) است، یعنی مجموعه ای از اجزای به هم پیوسته، مانند: سر، اندام ها، قلب و …. هر یک از این اجزاء دارای یک کارکرد (Function) است. این کارکردها برای کل ارگانیسم …

ادامه نوشته »

وجود؛ وجود از منظر پارمنیدس

«بنیاد و اصلِ جهان چیست؟» این پرسش، از نخستین سؤالهایی است که ذهن فیلسوفان را به خود مشغول کرده است. پارمنیدس نخستین فیلسوفی است که در پاسخ به این پرسش، «وجود» را به عنوان بنیاد و اصل معرفی می‌کند. به نظر او: وجود علتی ندارد، همیشه بوده و تا همیشه …

ادامه نوشته »

وجود؛ کلمه وجود

“وجود” در لغت، در چندین معنی به کار می رود: اول – یافتن از مصادر دیگر ماده “و،ج،د”، یعنی “وَجد”، “جِدَة” و “وِجدان” هم در این معنی به کار می روند. ابن درید (م 321) می نویسد: «وَجَدتُ‏ الشي‏ءَ أَجِدُه‏ وِجْدانا» یعنی آن چیز را یافتم، و می یابم. این …

ادامه نوشته »

خدا؛ براهین اثبات وجود خدا؛ برهان اتقان صُنع

در راهی می رفتیم. ناگهان از بیراهه ای سردرآوردیم. کمی جلوتر که رفتیم، با شیئ بزرگی مواجه شدیم. نظرمان را جلب کرد. بر پایه ای استوانه ای قرار گرفته بود. از سطح زمین حدود دو متر فاصله داشت. چهارگوش بود. نزدیکش شدیم، تا دقیقتر ببینیم. بیشتر که نگاه کردیم، ویژگی …

ادامه نوشته »

حُکم؛ حُکم در اصطلاحِ فیلسوفان و منطقیین

حُکم در اصطلاحِ فیلسوفان و منطقیین “نسبت‌ دادن چیزی به چیزی دیگر به ایجاب یا سلب” است. شریف جرجانی (م816) در تعریف آن می نویسد: «إسناد أمر إلى آخرَ إيجابا أو سلبا.» بدین ترتیب که محمولی را با رابطۀ مثبت به موضوعی اِسناد دهند یا با استفاده از رابطۀ منفی، …

ادامه نوشته »

فلسفه أولی؛ فلسفه أولی از منظر فارابی

“فلسفه أولی” را گاهی “علم الهی” و “حکمت الهی” می گویند. برخی نوشته اند: «[الهی] نام یکی از اقسام سه گانه حکمت است، که عبارتند از: ریاضی، طبیعی و الهی.» فارابی می گوید: تمام “علم الهی” در کتاب «مابعد الطبیعه» [ارسطو] آمده است. آنگاه “علم الهی” را به سه بخش …

ادامه نوشته »

جایگاه فقه در فلسفه و حکمت اسلامی

دانش فقه را به دو طریق می توان با فلسفه مربوط دانست. از این رو جایگاه فقه، در فلسفه و حکمت اسلامی در دو بخش تبیین می شود: بخش اول: فیلسوفان اسلامی حکمت و فلسفه را به: “علم به حقایق موجودات به اندازه ٔ توانایی بشر” تعریف می کردند، و …

ادامه نوشته »