چه کارهایی خوب است؟ چه کارهایی بد است؟ چگونه می توان تفاوتِ خوب و بد را تشخیص داد؟ معنای صواب یا خوب بودن چیست؟ چه عاملی موجب صحت اعمالِ صحیح میشود؟ آیا خوب و بد برای همه یکسان است؟ منازعات پیرامون پرسشهای اخلاقی چگونه حل میشوند؟ چگونه باید تصمیمات سختی بگیریم که ممکن است به افراد دیگر کمک کند یا آنها را آزار دهد؟ اعمال ما چگونه بر دیگران تأثیر می گذارد؟ و …
اینها پرسش هایی است که “دانش اخلاق/فلسفه اخلاق” بدانها می پردازد.
اخلاق را به صورت های مختلفی تعریف کرده اند. می توان فهرست کوتاهی از این تعریف ها را به ترتیب زیر ارائه داد:
1 – مطالعه آنچه اخلاقا درست است یا آنچه درست نیست.
2 – مطالعه ارزش های انسانی (human values) و رفتار اخلاقی (moral conduct).
3 – مطالعه اصول مرتبط با رفتار اشتباه و درست.
4 – شاخه ای از فلسفه که با اصول اخلاقی ارتباط دارد.
5 – قوانین اخلاقی (moral rules) یا اصول رفتاری برای تصمیم گیری در مورد درست و غلط.
6 – قلمرویی از مطالعه که با ایده هایی درباره رفتار خوب و بد سروکار دارد.
7 – شاخه ای از فلسفه که با اخلاقیات درست یا نادرست سر و کار دارد.
8 – شاخهای از فلسفه، با هدف مطالعه رفتار و منش آدمی و بررسی نظاممند اصول و روشهایی برای تمیز صواب و ناصواب و حُسن و قُبح.
9 – اخلاق (Ethics) شاخه ای از فلسفه است که “شامل سیستم سازی، دفاع و توصیه مفاهیم رفتار درست و غلط است”.
10 – اخلاق می کوشد با تعریف مفاهیمی مانند خوب (good) و بد (evil)، درست (right) و غلط (wrong)، فضیلت (virtue) و رذیلت (vice)، عدالت (justice) و جرم (crime)، پرسش هایِ اخلاق انسانی را حل کند.
سه حوزه اصلی مطالعاتِ اخلاقی که امروزه شناخته می شوند، عبارتند از:
الف – فرا اخلاق (Meta-ethics)
“فرا اخلاق”، مطالعه ماهیت، دامنه و معنای داوری اخلاقی است.
ب – اخلاق هنجاری (Normative ethics)
اخلاق هنجاری، مربوط به معیارهایی است که از نظر اخلاقی درست و غلط است. این بخش، شامل تدوین قوانین اخلاقیی است که پیامدهای مستقیمی بر نحوه عملکردها، سنت ها و شیوه های زندگی انسان دارد.
ج – اخلاق کاربردی (Applied ethics)
اخلاق کاربردی، درمورد آنچه شخص در شرایط خاص یا حوزه خاصی از عمل ملزم به انجام آن، یا مجاز به انجام آن است، پژوهش می کند.
“دانش اخلاق/فلسفه اخلاق” با دانش های مختلفی در ارتباط است. از آن دانش هاست:
– مابعد الطبیعه (metaphysics)
– شناخت شناسی (epistemology)
اخلاق با مابعدالطبیعه و شناخت شناسی پیوند دارد. این پیوند را مثلاً در این پرسش میتوان دید که آیا هیچ تمایز «واقعی» میان حسن و قبح وجود دارد و اگر وجود دارد، آیا این تمایز شناختنی است؟
– زیبایی شناسی (aesthetics)
اخلاق، به موازات زیبایی شناسی (aesthetics)، به موضوعاتِ مربوط به ارزش (value) نیز می پردازد.
– نظریه ارزش (value theory)
– ارزش شناسی (axiology)
اخلاق، زمینه های مشترکی با “ارزش شناسی” دارد. این دانش با ماهيت ارزشها و انواع ارزشهاى مذهبى و اخلاقى و زيباشناسى و غيره سر و كار دارد. “ارزش اخلاقی” در شمارِ انواع ارزشهاست.
– روانشناسی اخلاق (moral psychology)
– اخلاق توصیفی (descriptive ethics)
“اخلاق توصیفی” متمایز از اخلاقِ فلسفی (philosophical ethics) است. “اخلاقِ فلسفی” یا “دانش اخلاق/فلسفه اخلاق” اغلب اخلاق هنجاری (normative ethics) نامیده می شود، اما “اخلاق توصیفی” شعبهای از علم تجربی، خویشاوند با جامعهشناسی، است که هدفش کشف و توصیف عقاید اخلاقی موجود در هر فرهنگ خاص است، اما “اخلاق هنجاری” هدفش تجویز است، یعنی در جستوجوی معیارهایی برای اعمالی است که انجامشان بهطورکلی واجب دانسته میشود.
می توان از تجارب و عللی سخن گفت که مُوجِبِ پیدایش دانش “اخلاق/فلسفه اخلاق” و پژوهش های اخلاقی شده اند:
الف – تعارض عقاید در باب اعمالی که انجامشان واجب دانسته میشود.
ب – پیامدهای گاه دردناک عملی که قبلاً کاملاً پذیرفتنی شمرده میشد.
ج – آگاهی از تفاوت هنجارها و رسوم در جوامع مختلف.
این عوامل نه فقط به طرح پرسشهایی در اخلاق کاربردی (practical ethics) میانجامد؛ (من چه عملی باید انجام دهم؟ آیا این نظام رفتاری عادلانه است؟) بلکه به پرسشهایی در اخلاق نظری (theoretical ethics) نیز دامن می زند؛ (آیا هریک از این هنجارها واقعاً صحیح است؟ یا همۀ آنها دلبخواهیاند؟)
چنین تجاربی منشأ اصلی شکاکیت اخلاقی (moral skepticism) نیز به شمار میروند، به خصوص که داوریهای اخلاقی با مشاهده آزمودنی نیستند، زیرا صحت یک عمل مابهازایی در تجربه ندارد.
مسعود تلخابی