کتابِ “دنیای سوفی”، اثر یوستین گُردر، نویسنده نروژی است.
“دنیای سوفی“، رمانی درباره تاریخ فلسفه است. میتوان با خواندن آن، از تاریخ فلسفه و سخن های مهم فیلسوفان بزرگ آگاهی یافت. داستانِ مندرج در این کتاب، متناسب با رویدادها و آراء رایج در هر دوره تاریخی و فلسفی پیش می رود.
شخصیت اصلی این کتاب، “سوفی” نام دارد. سوفی دختری است که عادت دارد درباره پدیدهها و نظرها فکر کند و تنها از سر عادت نمیبیند و نمیپذیرد.
«سوفی آموندسن از مدرسه به خانه میرفت. تکه اول راه را با یووانا آمده بود. درباره آدمهای ماشینی حرف زده بودند. یووانا عقیده داشت مغز انسان مانند کامپیوتری پیشرفته است. سوفی خیلی مطمئن نبود. آدمیزاد لابد بیش از یک قطعه افزار است.»[1]
«سوفی در باغ را گشود، به صندوق پست نگاهی انداخت. معمولا مقدار زیادی برگهی آگهی و یک یا چند پاکت بزرگ برای مادرش آنجا بود، اینها را روی میز آشپزخانه میریخت و میرفت طبقه بالا، اتاق خودش؛ و به کارهای مدرسهاش میپرداخت. اما آن روز با روزهای دیگر فرق داشت، و یک نامه به نام سوفی آمده بود. نامهای که نه روی آن تمبری وجود داشت و نه اسم و آدرس فرستنده. در را که بست پاکت را باز کرد. تکه کاغذی به اندازه خود پاکت درون آن بود. روی آن نوشته شده بود: تو کیستی؟»[2]
این سوال که “من کیستم؟” گام بزرگی است برای بازیابی هویت خودمان در دوران بلوغ. “من کیستم؟” میتواند در مراتب گوناگون بحث شود. این که هویت من چیست، در عمیقترین و والاترین صورتش، صورت فلسفی به خود میگیرد: بشر چیست؟ هستی چیست؟ حیات چیست؟ و از همینجاست که فلسفه آغاز می شود. البته جای مناسبی برای شروع تاریخ فلسفه هم است.
کتاب، به صورتِ گفتگوی دو طرفه میانِ سوفی و معلم فلسفهای است که برایش نامههایی میفرستد، و تاریخ فلسفه را از پیشاسقراطیان و فیلسوفان طبیعی تا دوره های اخیر برای او بیان می کند. تاریخِ قرون وسطا، عصر روشنگری و دوران مدرن را می آورد، و سرانجام، پیش از ورود به دنیای معاصر، از “هگل” سخن می گوید. شاید او را قله تفکر فلسفی غرب تا آغاز دوران معاصر می یابد. آنگاه وارد عصر معاصر میشود، و تفکرات داروین و فروید و مارکس را مطرح می کند. هرچند داروین و فروید، فیلسوف محسوب نمی شوند، ولی تأثیر فراوانی بر روند تفکر فلسفی دارند. تا مدتی مشخص نیست که چرا این معلم، با سوفی مکاتبه میکند. گاهی اوقات هم، به جز این نامههایِ مرموز، نامهها یا کارتپستالهایی هم به دست سوفی میرسد که در آنها یکی از افسران نروژی، تولدِ هیلده، دخترش را تبریک میگوید، و تأکید میکند که این کارتها از طریق سوفی آموندسن به دست او میرسد. سوفی کمی هم گیج میشود که اصلا این دختر کیست و چرا او باید نامهرسانش باشد…
در یکی از این کارت ها نوشته شده بود:
«هیلدهی عزیز، خیال میکنم جشن و شادی سالروز پانزده سالگیات هنوز تمام نشده باشد. یا اینکه دیگر دیر شده؟ به هر حال، هدیهات سر جایش هست. و چیزی است که، به مفهومی، عمری دوام میآورد. میخواهم بار دیگر برای تولدت آرزوی نیکبختی بکنم. شاید اکنون میفهمی چرا کارتها را به نشانی سوفی میفرستم.» [3]
پاسخ این ابهامها در نیمهی رمان داده می شوند. قصه از این قرار است که پدر هیلده، برای تولد پانزده سالگی دخترش کتابی درباره تاریخ فلسفه نوشته است، و سوفی و معلمش آلبرتو کسانی نیستند جز شخصیتهای داستانی کتاب او….
نویسنده، در سراسر کتاب، سعی می کند، با مثالهایی ساده، مفاهیم پیچیدهیِ فلسفی را شرح دهد.
نام گذاری شخصیت های داستان، ملاحظات فلسفی دارد:
سوفی از کلمهی یونانی “سوفیا” گرفته شده است که به معنی “دانایی” و “حکمت” است. کلمه “سوفی” در عنوانِ “دنیای سوفی” ایهام دارد. هم به جهان “سوفی”، شخصیت اصلی داستان، اشاره دارد؛ و هم به تاریخ سوفیا و حکمت.
اسم سگِ معلم فلسفه، “هرمس” است که در اساطیر، پیامرسان خدایان یونانی می باشد.
نامِ معلم فلسفه، “آلبرتو کِناکْس” است، اسم پدر هیلده، هم “آلبرت کِناگ”. این نامگذاری ها به آلبرت کبیر اشاره دارند. وی از فیلسوفان تأثیر گذارِ قرون وسطی بود، و در انتقال فلسفه اسلامی و فلسفه شرقی به غرب، نقش مهمی داشت. آلبرت کبیر با فیلسوفانی مانند ابن سینا و ابن رشد آشنا بود.
اسم “هیلده” هم به خانمِ “هیلدگارد بینگنی”[4] (1179 – 1098 م) اشاره دارد. وی فیلسوف، عارف، متأله، موسیقی دان و طبیب آلمانی است، و از پایه گذاران طب گیاهی می باشد.
پی نوشت ها:
[1] – دنیای سوفی/ 11
[2] – همان / 12 – 11
[3] – همان / 145
[4] – Hildegard von Bingen
مسعود تلخابی