سجادی، سیدجعفر (اصفهان ۱۳۰۳ ـ۱۳۹۲ش)؛ فرهنگ معارف اسلامی؛ تهران؛ انتشرات دانشگاه تهران؛ 1373: أَبْدال- به فتح أ (اصطلاح عرفانى است) جمع بدل، صاحب نفحات در مقام بيان آن گويد: زمين را هفت اقليم است و هر يك از آن هفت اقليم را يك تن از بندگان خدا محافظت كند و …
ادامه نوشته »لغت نامه: ابداع
جمیل بن حبیب صلیبا (۱۹۰۲ – دمشق ۱۹۷۶) (1280 – 1354 ش) / منوچهر صانعی دره بیدی (1325 – ): فارسى/ آفرينش فرانسه/Creation انگليسى/Creation لاتين/Creatio آفرينش در لغت به معنى پديد آوردن چيزى است به نحوى كه قبلا نبوده باشد. نزد بلغا ابداع عبارت است از اينكه كلام شامل تعدادى …
ادامه نوشته »لغت نامه: ابدالآباد
سجادی، سیدجعفر (اصفهان ۱۳۰۳ ـ۱۳۹۲ش)؛ فرهنگ معارف اسلامی؛ تهران؛ انتشرات دانشگاه تهران؛ 1373: ابَدُ الْآباد- عبارت از امتداد وجودى، رجوع به ابد شود.
ادامه نوشته »لغت نامه: ابد
جمیل بن حبیب صلیبا (۱۹۰۲ – دمشق ۱۹۷۶) (1280 – 1354 ش) / منوچهر صانعی دره بیدی (1325 – ): فارسى/ جاودان فرانسه/Eternite انگليسى/Eternity لاتين/Aeternitas ابد در لغت به معنى دهر، دائم، قديم و ازلى است و جمع آن، آباد و ابود است. ابد اصطلاحا به معنى زمانى است كه …
ادامه نوشته »لغت نامه: ابجد
سجادی، سیدجعفر (اصفهان ۱۳۰۳ ـ۱۳۹۲ش)؛ فرهنگ معارف اسلامی؛ تهران؛ انتشرات دانشگاه تهران؛ 1373: ابْجَد – (اصطلاح ادبى) حروف ابجدى همان حروف تهجى الف بااند كه مطابق فصول خاص تركيب يافتهاند از اين قرار. ابجد، هوز، حطى، كلمن، سعفص، قرشت، ثخذ، و ضظغ، و حساب ابجدى از اين قرار است: الف …
ادامه نوشته »لغت نامه: ابتلاء
سجادی، سیدجعفر (اصفهان ۱۳۰۳ ـ۱۳۹۲ش)؛ فرهنگ معارف اسلامی؛ تهران؛ انتشرات دانشگاه تهران؛ 1373: ابْتِلاء – در لغت آزمايش باشد و در اصطلاح اهل شرع عبارت از خارق عادتى است كه از متأله صادر شود. (از كشاف ج 1 ص 176).
ادامه نوشته »لغت نامه: ابتریة
سجادی، سیدجعفر (اصفهان ۱۳۰۳ ـ۱۳۹۲ش)؛ فرهنگ معارف اسلامی؛ تهران؛ انتشرات دانشگاه تهران؛ 1373: أَبْتَرِيّه – (اصطلاح كلامى) ابتريه از فرق زيديه است. اين فرقه پيرو دو نفراند يكى حسن بن صالح بن حى و ديگر شخصى ملقب بابتر است. عقايد اينان بمانند عقايد سليمانيه است. رجوع شود به سليمانيه و …
ادامه نوشته »لغت نامه: إِبتدائِيّت
سجادی، سیدجعفر (اصفهان ۱۳۰۳ ـ۱۳۹۲ش)؛ فرهنگ معارف اسلامی؛ تهران؛ انتشرات دانشگاه تهران؛ 1373: – (اصطلاح نحوى است) و اطلاق بر جمله شود كه محلى از اعراب نداشته باشد و جمله مستأنفه هم گويند و بر جمله كه مبتدأ آن مقدر باشد نيز گويند. (از كشاف ج 1 ص 121).
ادامه نوشته »لغت نامه: ابْتَدائِى
سجادی، سیدجعفر (اصفهان ۱۳۰۳ ـ۱۳۹۲ش)؛ فرهنگ معارف اسلامی؛ تهران؛ انتشرات دانشگاه تهران؛ 1373: – (اصطلاح اهل معانى است) و عبارت از كلامى است كه خالى از حكم باشد و متردد فيه نباشد و بعبارت ديگر كلامى كه به شخص خالى الذهن القا شود چنانكه گوئى «زيد قائم» بكسى كه قيام …
ادامه نوشته »لغت نامه: إِبْتداء بساكن
سجادی، سیدجعفر (اصفهان ۱۳۰۳ ـ۱۳۹۲ش)؛ فرهنگ معارف اسلامی؛ تهران؛ انتشرات دانشگاه تهران؛ 1373: – (اصطلاح ادبى) است چون در تلفظ حروف عرب اعتماد بر يكى از مخارج حروف لازم است بدين جهت هر حرفى كه ساكن باشد بطور مستقل نتوان تلفظ كرد و اين است معنى آنكه گويند ابتداء بساكن …
ادامه نوشته »