نوشته های تازه

درگاه های فلسفه

1 – فلسفه و شاخه های آن فلسفه، شناخت و فهمِ عقلانی چیزهای بنیادینی از قبیل “واقعیت” و “وجود”، “دانش و معرفت”، “اخلاق”، “خدا” و امثال اینهاست. فلسفه چند شاخه اصلی دارد: منطق، فلسفه اولی (متافیزیک)، معرفت شناسی، زیبایی شناسی، فلسفه سیاسی. در اینجا می خواهم درگاه های ورود به …

ادامه نوشته »

فلسفه

آفتاب، هنوز طلوع نکرده بود. قرارمان، درْ خروجی شهر بود. می خواستیم به کنار رودخانه برویم. همه جمع شدند، و به طرف رودخانه حرکت کردیم. رودخانه فاصله چندانی با شهر نداشت. از دور صدای آب به گوش می رسید. کم کم خود رودخانه هم دیده می شد. بساط خویش را …

ادامه نوشته »

در باب جُستار‌نویسی

از قرن پانزدهم میلادی به بعد که دیوارهای نمور و جلبک بسته کلیسا ترک برمی‌داشت، در فضای فکری غرب، ‌نوعی از «تفّرد و فردگرایی» در حال تکوین بود که نسبتی با آن «من نامه‌» های انسان پیش از خود نداشت. این «منِ اندیشنده‌‌» به رغم آن «منِ» جزم اندیش سنتی، …

ادامه نوشته »

قلمرو عقل

کانت، مرزهای اقتدار عقل را “آنتی نومی”[1] ها می داند. “آنتی نومی” ها گزاره هایی هستند که عقل هم برای خودشان و هم برای نقیضشان استدلال هایی دارد. برای مثال گزاره یِ “عالم، آغاز زمانی دارد” و نقیض آن، یعنی گزاره “عالم، آغاز زمانی ندارد” را در نظر آورید. شما …

ادامه نوشته »

تقریری از قانون علیت

جهان، مملوّ از پدیدار های گوناگون است. این پدیدار ها، ماهیت هایِ موجودی هستند، که جهان ما را شکل داده اند. به این معنی که می توانیم درباره هریک از آنها جمله ای بسازیم و بگوییم: «این موجود است.» مانندِ «خورشید، موجود است.» «نور، موجود است.»، «فوتون، موجود است.»، «فوتون، …

ادامه نوشته »

کار ِ فلسفه

کارِ فلسفه آزردنِ حماقت است.[1] وقتی کسی می‌پرسد: فلسفه چه فایده ای دارد؟ پاسخ باید پرخاشگرانه باشد، زیرا پرسش، کنایه آمیز و نیش‌دار است. فلسفه در خدمت دولت یا  دین نیست. این دو دغدغه های دیگری دارند. فلسفه، در خدمت هیچ قدرتِ مستقری نیست. کارِ فلسفه، ناراحت کردن است. فلسفه …

ادامه نوشته »